تلویزیون  چهارده اینچ پارس-سیاه و سفید

 

همه دورهم کار یه تلویزیون14اینچ بزرگترشم موجود بود انواع مختلفی داشت-اما این نوع خاص از تلویزیون طرفداران خاص خودشو داشت از تلویزیونهای پارس تا توشیبا که ما خودمون ازش داشتیمو تلویزیون قرمز رنگی بود مشابه عکسهای زیر

یه بالشت میاوردیم تعداد بچه ها زیاد بود همه دور هم کنارش می نشستیم -روی تلویزیون معمولا یه پارچه سفید یا گلدوزی شده قرار داشت تلویزیون هرجایی میتونست باشه رو زمین-رو طاقچه ....کنترل نداشت اون گردی بالایی رو نگاه کنید

 

میچرخوندیش کانالها عوض میشد اون زمان دو تا کانال  شبکه1و2 بود و خیلی از مناطق ایران همون کانال یک رو داشتاون دکمه قرمز سمت راستشم برا خاموش روشن کردن تلویزیون بود دکمه های پایینشم برای کنتراست و کمرنگ و پرنگ کردن صفحه مورد استفاده قرار میگرفت-بعدها که شبکه سه اومد بازم خیلی از مردم از همین تلویزیون داشتند مثه الان نبود هنوز چند ماه از خرید تلویزیون نگذشته بفکر تعویضش هستند -وقتی شبکه سه اومد  باندیو اچ اف رو این تلویزیونها نبود-و بجای ان گردی که علامت پارس روشه یه گردی مثه بالا گذاشتندو  باند مذکور برقرار میشد.

گاهی کنارش دراز میکشیدیم سختمون بود که پاشیم کانال رو عوض کنیم یا صدارو تغییر بدیم با انگشت پا میچرخوندیمش که همیشه  مادر م سر این مورد با من مشکل داشت

خوب تلویزیون سیاه و سفید بود یه طلق مخصوص رو  صفحه میذاشتند تقریبا مثلا تصاویر از سیاه و سفید یکیم رنگهای دیگه عوض میشد گاهی بعضی خانواده ها برای اذیت نشدن چشم بچه ها یه مخافظ برای صفحه میگرفتند اونو دقیقا  رو قاب میگذاشتند و از نور یا روشنایی زیاد صفحه کم میکرد-برفک- یه چیز طبیعی بود که با اومدن ماهواره یا تلویزینهای دیجیتا برای بچه های جدید یه چیز ناشناخته خواهد بود   که با تنظیم انتن یا تلویزیون بسته به منطقه و پوشش اون تغییر میکرد

ما با همین تلویزینهای سیاه و سفید-پلنگ صورتی رو سیاه و سفید میدیدیم

گاهی هم  تلویزیون تنظیمش بهم میخورد تصاویر مثلا از نصفه نمایش داده میشد یا تصاویز مثه فیلم و اسانسور بالا میرفت که با چرخوندن  گردی مخصوص دور ولوم  تغییر شبکه و انتن برطرف میشد

هنوم تلویزیونی مشابه همینو که برعکس خیلی از خونه ها پارس نبود یا داخل اون میزهای تلویزیون قرار نداشتو دارم یه تلویزیون قرمز پاناسونیک-مرحوم پدرم اینو دسته دوم خریداری کرده بد و تمام دنیای بچگی ما همون تلویزیون بود

چند بار سوخت-یبارش تابستان بود  چند وقت نداشتیم و میرفتیم خونه  پسرعمومکه سخت بود چون  تو اون تابستون یه دل سیر برنامه ندیدیم-یادم هست کارتون پسر کوهستان پخش میشد

جالب اینه که بعد از تعمیر تلویزیون چون اون زمان ما در یکی از شهرهای مرکز استان کرمانشاه بودیم راحت با همین تلویزیون کوچک  شبکه های عراق رو میگرفتیم

 

]

و همسایه هامون این امکان رو نداشتن یادمه تازه این تلفن های بیسیم اومده بود هر بار همسایمون با کسی حرف میزد شبکه دوم ما برفکی و خراب میشد تا پایان مکالمشون و ما راحت صدای مکالمه اونارو میشنیدیم