پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب تاریخ ایران

کتاب تاریخ ایران    این قفسه به تاریخ ایران از دیرباز تا معاصر می پردازد شما می توانید انواع کتاب تاریخ ایران را در این قفسه پیدا و دانلود نمایید

برای ورود به این قفسه روی عکس کلیک نمایید

......................................................................................................................................................  

دانلود کتاب پادشاهان سر بریده در تاریخ ایران اثر فواد فاروقی

 

 

و یحیی، در بند بود او را به سیاهچال انداخته بودند؛ به جرم ابراز واقعیت ها سخنان «یحیی زلزله در ارکان وجود هرود، و هر و دیاس شاه و ملکه فلسطین می انداخت، آتش به جانشان می زد و چنان گرفتار ترسی پایدارشان میکرد که هیچ چیز را یارای از بین بردنش نبود آنان در سخنان «یحیی» رگه های واقعیت را می یافتند راستی را ملاقات می کردند و همین هم برای در هم ریختن آسایش و آرامششان بس بود زیرا آنان روزگاری دراز مردم را فریفته بودند، دروغ ها تحویلشان داده و نیرنگ ها در کار کرده بودند تا بتوانند با خاطری آسوده همچنان بر اریکه قدرت تکیه بزنند و فساد خود را مقبول و پسندیده بنمایانند.

هرود دلبسته دختر خوانده خویش سالومه بود؛ دختری زیباتر از آنی که بشود تجسمش کرد دختری با اندامی به سپیدی گل پاس به همان طراوت و به همان لطافت، دختری با چشمانی اغواگر و دعوت کننده، دختری با تبسمی شیرین و حرکاتی دلنشین همه این ویژگی ها، دست در دست هم گذاشته بودند تا سالومه» را میدل به آشوبگری فتنه ساز کنند تا از او موجودی بسازند که هیچ مردی را تاب سرپیچی از خواسته هایش نباشد.

بسیاری مردها، مشتاقانه پا به میدان عشق او نهاده بودند؛ یدان امید که محبتی ببینند اما در نیمه راه متوجه شده بودند که آنچه در سینه این دختر خوب چهره و خوش اندام می تپد دل نیست، يك تکه سنگ است؛ به همان سختی و به همان سردی با يك تفاوت در این تکه سنگ خون جریان داشت در خیل مردهایی که دلهای خود را به دست داشتند تابیدریغانه تقدیم سالومه» دارند تنها يك مرد بر زیبایی های جسم او دیده بسته بود و به روح او توجه داشت به روح ناپاک او، به روح پلید او، به روحی که هر گونه عشقی را منکر می شد، به روحی که به روی همه مهر و محبت ها در بسته بود و با این راه بندان عاطفی، موجب شده بود تا در آن جسم ظریف کینه رشد کند. تناور شود.

به سان درختی سایه گستر و بلند، با برگهای افشان مردی که زیبایی ها را نادیده انگاشته بود، چه کسی می توانست باشد به جزء یحیی، پیامبر زندانی؟ او در بند بود.

اما صدایش با برای مردم، بشارتهایی در خود داشت ولی برای حکمروایان اعصاب شکن بود و جگر سوز او فرارسیدن دوره یی را به مردم وعده می داد که فساد به دست پیامبری ،دیگر از رونق خواهد افتاد و بازارش را از دست خواهد داد. چنین بشارت هایی به مذاق کسانی خوش نمی آمد که حکومتشان را با ستم و نامردمی چهار میخه و بیمه کرده بودند.

بیش از همه، «هرودیاس از سخنان تند و گرنده «یحیی» عذاب می کشید؛ پیامبر زندانی، بی آن که نامی از کسی بر زبان آورد، فسادهایی را يك به يك برملا می ساخت که مجموعه اش در وجود هر ودیاس، بود. او در سخنانش اززنی یاد می کرد که از هیچ کاری ابا نداشت و هرننگی را به جان میخرید تا مقام و منزلتش را دوامی باشد و به همین جهت جسمی آلوده داشت و روانی آلوده تر هرودیاس چند بار به شوهرش و هرود، پیشنهاد کرد : پیش از آن که کار از کار بگذرد و «یحیی» زندگی مان را به آتش کشد، باید چاره یی اندیشید.

حال که او در زندان است، بهتر است صدایش را هم زندانی کنیم صدایش را برای ابد زندانی کنیم تا این چنین اعتبارمان را لکه دار نسازد. اما هرود از ریختن خون «یحیی» بیم داشت، می ترسید با کشتن پیامبری که مردم به او اعتقاد داشتند، زمین و زمان در هم بریزد و در این میانه، بزرگترین خسارتها به او و حکومتش وارد آید هرود همه توجهش را به «سالومه معطوف داشته بود آرزو میکرد دختر زیبا مهری به او نشان دهد و با تبسمی شیرین و وعده بی امیدبخش رضایتش را جلب کند ولی سالومه در این باره، خست به خرج می داد.

 

برای خرید کتاب پادشاهان سر بریده در تاریخ ایران نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب تاریخ عضدی اثر شاهزاده عضدالدوله سلطان احمد میرزا با توضیحات و اضافات عبدالحسین نوایی

 

سراسر این وقایع به تفصیل در کتب مربوط به تاریخ قاجاریه مثل تناسخ التواريخ وروضة الصفای ناصری و منظم ناصری و حطابق الأخبار محمد جعفر خورموجی و کتاب های دیگر آمده و از آن گذشته کتابهای فراوانی از طرف اروپائیان در مطالب مربوط به این روزگار نوشته شده که محققین آنها را می شناختند و این جا نیازی به ذکر نام آنها نیست، اما در این میان کتاب تاریخ عضدی به نظر من از همه این کتاب ها برای شناخت اندیشه و رفتار و گفتار پادشاهان نخستین قاجاریه بهتر است. زیرا هیچ یک از این کتابها به تنهایی حکایت از تمام حقیقت نمی کنند و چه بسا که بعضی مطالب آنها دور از حقیقت است.

بدین معنی خارجیان تا آن جا که توانسته اند از فتحعلی شاه بد گفته اند و از حرمسرای عظیم و زنان بی حساب و فرزندان و دختران بی شمار وی از خست و امساک او در خرج برای صلاح و مصلحت کشور و از ریش دور و دراز وی به شوخی و مسخره یاد کرده اند و در مقابل، مورخین ایرانی وسعت حرمسرای وی را دلیل مردانگی و تعداد فرزندانش را برهانی بر نعمت الهی نوشته اند و ریا و شکل و شمایلش را خسروانه شمرده و شکست هایش را کشورستانی خوانده و خلاصه در مدیحش داد معنی داده اند.

اما کتاب حاضر، یعنی تاریخ عضدی، کتابی است که با ضرس قاطع می توان بدان اعتماد کرد به چند دلیل ا مؤلف کتاب سلطان احمد میرزای عضد الدوله پسر فتحعلی شاه است و هنگامی که پدرش در گذشت وی ده ساله بوده و بنابراین آنچه در کتاب خود آورده مشهودات عینی اوست به مسموعات و اگر تصادفاً مسموعاتی را نیز نقل کرده گوینده را نیز معرفی نموده و تصریح کرده است که بلا واسطه از شهره مستقیم وقایع پرسیده با شنیده است.

از این روی مطالب کتاب وی مسلماً از مندرجات دیگر مورخین ایرانی و مسافرین خارجی به حقیقت نزدیک تر است که گفته اند بری الحاضر مالابرى الغالي ۲ بر خلاف آن چه در یادی نظریه ذهن می رسد در تحریر مطالب کتاب رعایت بی طرفی کامل و بی نظری و بی عرضی در بیان حقیقت شده است. تا جایی که خواننده گاه بی اختیار از خود می پرسد که چرا شاهزاده عضدالدوله چین مطالبی را در کتاب خود آورده است و چه یسا که خواننده پیش خود انصاف میدهد که اگر وی به جای مؤلف کتاب بود این مطالب را در کتاب خود نمی آورد که پدرش در چشم قرام مضحکه و در نظر خواص محکوم و مردود گردد.

ولی سلطان احمد میرزای عضدالدوله هر چه را که لازم دانسته نوشته است؛ بدون هیچ گونه پرده پوشی مثلا در هنگام ذکر نام سکینه خاتم اصفهانی، مینویسد که وی قبلاً رن کی بوده که پس از آن که شوهر ولی به دستور فتحعلی شاه کشته می شود شاه زن او را می گیرد و حتی از ذکر این جمله خودداری نمی کند که بعضی از نکته سنجان گفتند کشتن شوهر برای بردن زن برده.

(ص (۱۰۲) با وقتی که از روابط فتحعلی شاه با سردارانش من جمله ذوالفقارخان سردار دامغانی یاد می کنند، از ذکر این مطلب ابا نداره که شاه قاجار، پس از وقوف بر تنها شراب خوردن سردار و فرمود چهار نفر از زنانی که جزو عمله طرب هستند الآن مطلقه کردم. این چهار زن مطربه به تو بخشیده شد که السباب و لوازم عیشت مهیا باشده ام (۱۵۹) و وقتی که موضوع منصوب شدن همین سردار پیش می آید.

باز حصد الدوله می نویسد که فتحعلی شاه، در حالی که به دستور وی سردار را به درخت بسته بودند تا با درخت بره کنند، خطاهای خود و خطایای سردار را شرح داده و ضمن بیان و خطایای سردار دامغانی در تنگ نظرانه بدو می گفته است: «چرا از بندره های شال عظیم خانی گران بها که هر طاقه زیاده بر سیصد تومان خریداری می شود، از غنایم جنگی فتمحلی خان به دست افتاده یک طافه آن را به حضور من نیاوردی، شاهزاده مفید الدوله نه تنها این پرسشی دخالت آمیز را ذکر کرده حتی جواب تلخ و سند و گزنده، ولی راست و درست ذوالفقار خان را به پادشاه قاجار نیز آورده است که افتیحی خان را از من خواستی شال عظیم عالی نخواستی اگر شال عظیم خانی می خواستی در نهایت سهولت از دکان یک بازرگانی می خریدم و می دادم، (ص ۱۲۰) از این بیشتر هم نوشته است.

مثلا نوشته است که در مراجعت از جنگ با روس، با آن پریشانی وضع و خیالات اولیهای حضرت و غمگینی خاطر همایون به سلیمان میرزا دست خط شد که تا خمسه به استقبال بیاو آن شکر خنده که پرتوش دهانی دارد با خود بیاور، مقصود نوش آفرین خانم دختر بدرخان زند است....

برای خرید کتاب تاریخ عضدی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

دانلود کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان اثر احمد کسروی

 

 

افغانان در دوره چیرگی خود که شش سال و چند ماه کشید کرمان و فارس و عراق را در دست داشتند و عثمانیان هم به بخش سترگی از شهرهای غرب دست یافتند و در سال ۱۱۴۰ میانه ایشان با اشرف افغان پیمانی بسته گردید که ایران را میانه خود دو بخش کردند. از روی این پیمان خوزستان در بخش عثمانیان افتاده بود ولی هرگز کسی از ایشان به خوزستان نیامده این سرزمین از افغان و عثمانی هر دو آسوده ماند.

در این سالها از حوادث هویزه و آن پیرامون ها و از کارهای والی تازه که محمود افغان فرستاده بود هیچگونه آگاهی در دست نیست. ولی حوادث شوشتر و بخش شرقی خوزستان را مؤلف تذکره که خود او در آن زمان می زیسته به شرح نگاشته است.

در سال ۱۱۳۵ که اصفهان به دست افغانان افتاده از آن سوی در قزوین شاه طهماسب دوم به تخت پادشاهی نشست بین خان خانواده فتحعلی خان بنیاد گزار پل شوشتر از جانب شاه طهماسب حاکم کهکیلویه و پسرش ابوالفتح خان حاکم شوشتر برگزیده شده و تا سال ۱۱۳۷ کسی ناشناخته و گمنام در کوهستان بختیاری پیدا شده خود را پسر شاه سلطان حسین خوانده می گفت که از اصفهان از کشتار افغانان گریخته است. باید دانست که این زمان که در ایران شورش و آشوب بریا بوده یکی از دوره هایی است که یک رشته شاهزادگان دروغی در این گوشه و آن گوشه پیدا شده اند.

یکی از آنان همین کسی است که داستان او را في سراييم. میرزا مهدی خان مینویسند که او از مردم گرایی بود ولی دعوی شاهزادگی کرده می گفت نام من نخبت ابو المعصوم میرزا بوده سپس خود را صفی میرزا نامیده ام. می گوید مزنی را از شواهد اصفهان شاهد مدعا کرده به دعای خواهری در یکی از بلوکات اصفهان گذاشته بود.

مردم بختیاری از ساده دلی با از راه تدبیر و کاردانی گرد شاهزاده دروغی را گرفته شادیها نمودند و او بساط شاهزادگی بلکه دستگاه پادشاهی و فرمانروایی در چیده خواجه سرایان برای آوردن خواهر خوانده خود فرستاده او را با شکوه و جاه پیش خود آورد و در مسجدها و منبرها نام خود را شاه طهماسب دوم گردانیده حکمرانان به شهرها و به میان عشایر بفرستاد حاكم بختیاری که پیشکار صفوی میرزا شده بود ابوالفتح خان حاکم شوشتر و سرشناسان آن شهر را نیز به خلیل آباد که نشیمن صفی میرزا بود خواند و ایشان فرمانبرداری نموده بدانجا شتافتند و بندگی و پیروی به شاهزاده دروغی آشکار ساختند.

لیکن در این میان از شاه طهماسب که در آذربایجان بود فرمانی رسید که دعوی صفی میرزا را بهم زده بختیاران او را گرفته بند نمودند ابوالفتح خان و شوشتریان هم به شهر خود بازگشته ولی دیری نگذشت که بختیاریان دوباره شاهزاده دروغی را آزاد ساخته دستگاه فرمانروایی برای او در چیدند و او با گروهی از پیروان روانه شوشتر گردید.

ابوالفتح خان ناگزیر شده با سپاه خود و با بزرگان شوشتر به پیشواز او شناخته او را با شکوه و دید به به شهر درآورد و در در سلاسل جای داد تا پس از چند روزی فرصت بدست آورده او را گیرانید، دربند انداخت و دستگاه او را بهم زد.

ولی مردم شوشتر و در فول هواخواه صفی میرزا بودند و از این کار ابوالفتح خان بر آشفته به شورش برخاستند و شیخ فارس شیخ آل کثیر را به شهر خوانده اختیار کارها را بدست او سپردند. آل کثیر از اعرابی است که در زمان مشعشعیان از عراق به خوزستان آمده نخست در بخش غربی آنجا نشیمن داشتند و در فتنههایی که در آن بخش میانه والیان مشعشعی و دشمنان ایشان بر می خاست شرکت می نمودند.

برای خرید کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

دانلود کتاب شاه طهماسب صفوی اثر عبدالحسین نوایی

 

 

خواجه اميربيك مهردار پسر امیر ابراهیم بن امپر زکریا از رجال عهد شاه طهماسب است. نیایش امیر زکریا سالیان دراز در دوران سلاطین آق قویونلو سمت وزارت داشت و مردی بود سخت متنفذ و صاحب عنوان به طوری که چون در سال ۹۰۶ به خدمت شاه اسماعیل در آمد، شاه صفوی مقدم او را سخت گرامی داشت و قدوم وی را کلید فتح آذربایجان خواند و منصب وزارت دیوان خویش به او سپرد. امیر شمس الدین زکریا از خاندان شیخ غیاث الدین محمد کججی است و کجج یا کجوجان از قرای معروف محال مهران رود است در دو فرسخی تبریز . أما جمال الدين امير بيك در نطنز چشم به جهان گشوده و نظر به استعدادی که از خود در تحصیل مقدمات علوم خاصه در فنون حساب و سیاق نشان داده مورد توجه «شاه دین پناه قرار گرفته است به خصوص که در زبان آوری و مجلس آرائی بی نظیر بوده.

در کتاب مجمع الخواص تأليف صادق بيك افشار در ضمن سخن از شاه طهماسب وحدت ذهنش در بدیهه کوئی چند بیتی ذکر شده است که شاه طهماسب آن ابیات را در مدح امير بيك مهر بداهة سروده است و برای من شکی نیست که این اشعار مربوط به همین امير بيك مهردار است. چه گذشته از آن که تشابه اسمی بارز این مطلب را تأیید می کند در تواریخ شاه طهماسب وزیری به نام امير بيك مهر کسی که شاه برایش شعر بگوید نیست و مسلماً كلمه مهردار در نسخه ناقصا به صورت مهر ضبط شده و مترجم محترم جناب آقای دکتر عبدالرسول خیام بود برای حفظ امانت به مین نحو كلمه را ضبط کرده اند.

برای روشن شدن بیشتر این مطلب به نقل اشعار مذکور می پردازد جمال الدین امير بيك به مناسبت تسلطش بر حساب و سیاق و فن دفتر نویسی متصدی دفتر اوارجه بود . دفتر اوار یا به اصطلاح زمان صفویه «اوارجه چنان که از کتب لغت بر می آید دفتری بود که حسابهای پراکنده دیوانی را در آن می نوشتند و به اصطلاح امروز دفتر كل محاسبات بوده است .

امير بيك يك چند در خدمت غازی تکلو از سرداران شاه طهماسب بود، وقتی که غازی خان در بغداد بود و پس از آنکه وی با سمت للگی بهرام میرزا در خراسان حکومت یافت. امير بيك نيز همچنان زیر دست وی به خدمات دولتی اشتغال داشت ولی بعد از خیانت غازی خان در جنگ با عثمانیان و روی آوردن وی به سوی دشمن امير بيك باشرکت خواجہ غیاث الدین على وزارت دیوان شاه دین پناه یافت تا این که در سال ۹۵۷ شاه طهماسب : «بنا بر بعضی حکایات که از او به ظهور رسیده بود وی را از نظر انداخت و وی مدتی گرفتار بود تا از زندان بیرون آمد و مقرر شد که در کرمان ساکن شود. چندی بعد وی وزیر امیر سلطان روملو شد و پس از چندی تولیت آستانه مقدس رضوی نیز ضمیمه خدمات دیگر وی گردید.