کتاب اشک مهتاب رمانی زیبا و خواندنی نوشته شهلا ابراهیمی است .دختر کوچک دست مادرش را کشیده و به او گفت مامان مهتاب اون بالا را نگاه بینداز چقدر زیبا می چرخد.زن به مکانی که دختر اشاره داشت نگاه انداخت و گفت بله عزیزم بسیار زیبا است.آن ساعت پروازها و داخل و خارج شدن هواپیماها را نشان می دهد.زن باز گشت تا به حرکت خود ادامه دهد که محکم به فردی برخورد نمود و گفت ببخشید معذرت میخواهم پاهایتان درد گرفت.هنگامی که سرش را بلند نمود مردی را دید تقریبا با سن پنجاه ساله و درشت هیکل با موهای تقریبا سفید . هر کدام زمانی به هم دیگر خیره ماندند. در آخر مرد گفت شما دردتان گرفت من کاملا ذهن و حواسم به ساعت پرواز بود.زن گفت من هم به تابلو نگاه می نمودم که سرم گیج رفت. به هر حال عذر می خواهم .دوباره صدای مرد به گوشش رسید که گفت خواهش میکنم اشکالی ندارد .مهتاب به صدای گرم و چشمان سیاه و نافذ مرد می اندیشید. چقدر صدا به نظر او آشنا آمده بود.با خود گفت یعنی همان صدا بود که سال ها در فکرم نگهش داشته بودم. برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب اشک مهتاب تماس بگیرید.

دانلود کتاب اشک مهتاب