پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

دانلود کتاب و خدایان دوشنبه ها می‌خندند اثر رضا خوش نظر

 هراسان بر می خیزد و به سوی کوچه تنگ و کوتاهی می رود.مستقیم به جلو می رود و بدون هیچ مانعی وارد خانه ای می شود.در را که می بندد صدای کلون در گوش را آزار می دهد. خانه تاریک است.تنها کورسوئی از اتاقکی به چشم می خورد.همان هم برایش کافی است.
جلوتر می رود.پله ها را سه تا یکی طی می کند.کفشهایش را می کند.ناگهان چشمهایش به کفشهای مردانه ای می خورد.به نظر چندان آشنا نیستند.کمی مکث می کند . و سپس به ارامی به طرف اتاق روبرویی می رود و در را باز می کند.خیلی سعی می کند که صدای جرق و جوروق در چوبی بلند نشود.ولی موفق نمی شود.چراغ اطاق را روشن نمی کند.همانجا خود را روی زمین پهن می کند.طفلک پسرک گرسنه چشمانش را می بندد.دوباره رویاها به سراغش می ایند و باز گذر سریع رمان...
چه زود صبح می شود!دیگر خواب به چشمانش نمی آید.مرتب وول می خورد.هوا هنوز گرگ و میش است که حوصله اش سر می رود.از اتاق بیرون می زند.دمپایی هایش را می پوشد.ناگهان بهتش می زند.دیگر ان کفشهای مردانه نیستند.پیج شده است.به نظر جرات گشودن در نیمه باز روبرویی را ندارد .ناگهان عزم را جزم می کند و محکم ان را می گشاید.
زنی با موهای بلند خرمایی رنگ در گوشه اتاق تاریکی که پنجره ای مشرف به حیاط دارد.خفته است.در کف اتاق فرش کهنه و رنگ و رو رفته ای به چشم می خورد.درست بالای سرزن طاقچه ای است که روی ان تنها یکساعت شماطه دار گذشاته اند.
انچه در جملات فوق خواندید برای نمونه از رمان بینظیر
و خدایان دوشنبه ها می‌خندند است که تنها یکبار در سال هزار سیصد هفتاد و چهار توسط انتشارات مرغ آمین بچاپ رسید

 

برای خرید کتاب و خدایان دوشنبه ها می‌خندند اثر رضا خوش نظر نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

دانلود کتاب روزگار دوزخی آقای ایاز اثر رضا براهنی

 

 در را محکم می کوبیدند با مشت یا شاید با سنگ با دستهای محکم در را می کوبیدند.پدرم و مادرم و برادرهایم سراسیمه بیدار شده بودند و نمی دانستند چه باید بکنند.ما همه در یک اتاق می خوابیدیم.
پنجره باز بود.به روی پاره گلیمی.ما همه در کنار هم می خوابیدیم.و آن شب موقعی که محکم در زدند با مشت یا شاید با سنگ پدرم ناگهان از خواب پرید.تو تاریکی هیکل درشت لخت عصیانش را می توانستی ببینی که روی گلیم نشسته منتظر است تا در دوباره محکم کوبیده شود. و موقعی که صدای در مجددا برخاست پدرم بلند شد در همان زیر جامعه پایین تنه اش دست دراز کرد و از طاقچه فانوس را که شیشه اش برق می زند در تاریکی برداشت و روشنش کرد و فانوس که نور گرفت صورت زمخت و چشم های ابی و دماغ کشیده اش را دیدم.
پس از لحظه ای دوباره در را محکم کوبیدند باز هم با مشت یا اشید با سنگ و یا شاید با دست هایی به قدرت سنگ.
پدرم فانوس به دست از اتاق بیرون دویدئ تمام حیاط را دوید در را باز کرد و ما برادرها و مادرم کنار پنجره امدیم تا ببینیم دم در کیست که نخست ندیدیم و بعد پدرم فانوس را بلند کرد و در برابر صورت کسی که در را کوبیده بود نگاه داشت و ما صورت اورا دیدیم

انچه که مطالعه کردید نمونه ای از وصف و متن نویسی بسیار جذاب رضا براهنی در رمان روزگار دوزخی آقای ایاز بود.

 

 

 برای خرید کتاب روزگار دوزخی آقای ایاز اثر رضا براهنی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

دانلود کتاب مثل همیشه اثر هوشنگ گلشیری

 باید قبل از هرچیز حسم را بگویم که مجموعه داستان کوتاه مثل همیشه حقیقتا مثل همیشه آثار هوشنگ گلشیری نیست.

زیرا از دید تکنیک و نگاه حرفه ای گلشیری سی و یکساله را داریم که درصدد نوشتن یک مجموعه داستان را خلق نماید.

و این در حالی است که نتیجه تلاش های او در این چند داستان میشود رمان شازده احتجاب یکسال بعد

بنابراین در سال هزار سیصد و چهل هشت این چند داستان توسط نشر زمان بچاپ رسید .

و سعی بر رواین چند داستان مختلف است که در یک سطوح اجتماعی و فرهنگی و ایدئولوژیک قرار ندارند.

برای خرید کتاب مثل همیشه اثر هوشنگ گلشیری نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

دانلود کتاب دوازده رخ اثر هوشنگ گلشیری

دوازده رخ یک فیلمنامه از هوشنگ گلشیری است . و در میان آثار گلشیری بسیار متفاوت و خاص میباشد زیرا تلاش نویسنده برای ورود برای دنیای دیگری از نویسندگی است.

شاید این سخن من برای بسیاری از شما دوستان قابل درک نباشد داستان نویسی و نمایشنامه نویسی مگر فرقی دارد .مگر برای یک داستان نویس بزرگ نوشتن نمایشنامه یا فیلم نامه کاری دارد. باید عرض کنم که صد درصد فرق دارد همانطور که هر کارگردان تیاتر نمیتوان کارگردان سینما باشد و یا بلعکس کارگردان بزرگ سینما بتوانند یک نمایش نامه را بخوبی به صحنه ببرند.

مثلا در دنیای داستان نویسی بزرگانی چون صادق هدایت و صادق چوبک همه نمایشنامه های نوشتن اما هیچ کدام قدرت و محبوبیت اثار داستانی ایشان را نداشته است.

و البته بودن افرادی که چون ساعدی که هم نمایشنامه خوب داشتن و هم داستان کوتاه خوب و هم رمان اما این بدین معنی نیست که ساده است و براحتی میتوان در سبک دیگر به مانند دیگر اثارشان شاهکار بیافرینند.

در کتاب دوازده رخ ما نیز با تلاش نویسنده برای خلق یک روایت برای فیلم روبرو هستیم.یک فیلمنامه زیبا و متفاوت

 

برای خرید کتاب دوازده رخ اثر هوشنگ گلشیری نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.