بانو پروین اعتصامی، دختر میرزا یوسف اعتصامی، شاعر پارسی گوی توانا و نامدار سبک کهن در ایران معاصر می باشد. پروین به سال 1285 در تبریز زاده شد و در زیر سایه پدر دانشمند خویش تربیت شد و کسب علم کرد. پدر پروین ، خود شاعر و نویسنده بود و بی شک نخستین و با نفوذ ترین آموزگار زندگی پروین، پدرش می باشد. پروین در بیست و هشت سالگی ازدواج کرد لیکن از همسرش جدا شد و بعدها در کتاب خانه دانشسرای عالی به کار مشغول شد. پروین در اوان کودکی از وجود شاعر نامداری چون ملک الشعرا بهار نیز بهره برد و در همان برهه به شعر گفتن می پرداخت. ملک الشعرای بهار در مقدمه دیوان پروین درباره شاعر چنین میگوید: در ایران که کان سخن و فرهنگ است اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایه حیرت اند، جای تعجب نیست اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای این قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید از نوادر محسوب و جای بسی تعجب و شایسته هزاران تمجید و تحسین است.

 

Captufre

 

پروین در خردسالی همراه با پدر از تبریز به تهران امد و ادبیات پارسی و عربی را نزد پدر فرا گرفت و از دانشمندانی که در خانه ی آنها حضور می یافتند بهره های فراوان برد. در هشت سالگی به سرودن شعر پرداخت و با به نظم در آوردن قطعات زیبایی که پدرش از کتاب های خارجی ترجمه میکرد، طبع آزمائی می نمود. پروین در سال 1303 خورشیدی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را با موفقیت به پایان رساند و در جشن فارغ التحصیلی گفتاری با عنوان زن و تاریخ ایراد کرد و از حق و حقوق زنان دفاع کرد. پروین از پیشگامان دفاع از حقوق زنان در سده بیستم میلادی در ایران می باشد.  شعر "زن در ایران" را به مناسبت صدور دستور کشف حجاب و در حمایت از آزادی زنان و در دفاع از حضور آنان در جامعه سرود.

شاعر همراه و همگام با پدرش در سفرهایی که او در داخل و خارج از کشور داشت، به سیر و سیاحت می پرداخت و تجربه هایی نو کسب می کرد. او در سال 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و این اتفاقی ناگوار و خاطره ای بد در زندگی پروین بود. چهار ماه پس از عقد به خانه شوهر در کرمانشاه رفت و تنها پس از دو ماه و نیم اقامت در آنجا، این ازدواج از هم گسست و پروین از او جدا شد.

مرگ پروین ، بی انتظار و بسیار شوک برانگیز بود. شاعر نامدار معاصر ما در سوم فروردین سال 1320 زمانیکه تنها 35 سال از عمرش می گذشت، در بستر بیماری افتاد و پس از سیزده روز از دنیا رفت و در کنار پدر بزرگوارش در حرم حضرت معصومه (ع) به خاک سپرده شد. پیش از این، واقعه مرگ پدر برای شاعر حادثه بسیار ناگواری بود و سخت پروین را درمانده کرده بود و مدتها گوشه گیر بود.

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی

خاک ، زندان تو گشت ای مه زندانی من

از دست دادن بزرگترین حامی و استاد و آموزگار ، برای پروین ضربه ای مهلک و جانکاه بود.

به سر خاک پدر، دخترکی

صورت و سینه به ناخن می خست

که نه پیوند و نه مادر دارم

کاش روحم به پدر می پیوست

 

نخستین بار در سال 1314 دیوان اشعار پروین اعتصامی به همت پدر بزرگوار و دانشمند او انتشار یافت. چاپ نخست همراه بود با دیباچه ای به خامه ادیب نامی و بزرگ، ملک الشعرای بهار.

غنچه ای گفت به پژمرده گلی

که ز ایام ، دلت زود آزرد

آب، افزون و بزرگست فضا

ز چه رو، کاستی و گشتی خرد

زینهمه سبزه و گل، جز تو کسی

نه فتاد و نه شکست و نه فسرد

گفت، زنگی که در آئینه ی ماست

نه چنانست که دانند سترد

دی ، می هستی ما صافی بود

صاف خوردیم و رسیدیم به دُرد

خیره نگرفت جهان ، رونق من

بگرفتش ز من و بر تو سپرد

تا کند جای برای تو فراخ

باغبان فلکم سخت فشرد

چه توان گفت به یغماگر دهر

چه توان کرد، چو می باید مرد

تو به باغ آمدی و ما رفتیم

آنکه آورد ترا، ما را برد

اندرین دفتر پیروزه، سپهر

آنچه را ما نشمردیم، شمرد

غنچه ، تا آب و هوا دید شکفت

چه خبر داشت که خواهد پژمرد

ساقی میکده ی دهر، قضاست

همه کس، باده از این ساغر خورد