تهمیدات، عنوان کتابی از عین القضاه همدانی از عارفان و سالکان بزرگ سده ششم هجری می باشد. این اثر شناخته شده، شامل این گفتار ها می باشد: فرق علم مکتسب و لدنی، شرطهای سالک در راه خدا، خودشناسی و خداشناسی، شرح ارکان پنجگانه اسلام، حقیقت و حالات عشق، حقیقت روح و دل، اسرار قرآن، بیان حقیقت ایمان و کفر، اصل حقیقت آسمان و زمین و نور محمد. این اثر عارفانه توسط عفیف عسیران تصحیح شده است. 

 

تمهيداتu200F

 

تا از خود پرستی فارغ نشوی، خدا پرست نتوانی بودن؛ تا بنده نشوی آزادی نیابی؛ تا پشت بر هر دو عالم نکنی به آدم و آدمیت نرسی؛ و تا از خود بنگریزی به خود در نرسی؛ و اگر خود را در راه خدا نبازی و فدا نکنی مقبول حضرت نشوی؛ و تا پای بر همه نزنی و پشت بر همه نکنی، همه نشوی و به جمله راه نیابی؛ و تا فقیر نشوی غنی نباشی؛ و تا فانی نشوی باقی نباشی.

ای عزیز، جمالِ قرآن آنگاه بینی که از عادت پرستی به درآیی تا اهل قرآن شوی، که اهل قرآن أهلُ اللهِ و خاصَّتُه باشند. زنهار این گمان مبر که قرآن هیچ نامحرمی را هرگز قبول کند و با وی سخن گوید. قرآن غمزه ی جمال خود با دلی زند که اهل باشد. از عادت پرستی بَدَر شو؛ اگر هفتاد سال در مدرسه بوده ای یک لحظه بیخود نشده ای. یک ماه در خرابات شو تا ببینی که خرابات و خراباتیان با تو چه کنند. خراباتی شو ای مست حجازی. بیا تا ساعتی موافقت کنیم.

رو تا به خرابات خروشی بزنیم
در میکده در شویم و نوشی بزنیم
دستار و کتاب را فرستیم گرو
بر مدرسه بگذریم و دوشی بزنیم

ای عزیز! این حدیث گوش دار که مصطفی علیه السلام  گفت: مَن عَشِقَ و عَفَّ ثُمَّ کَتَمَ فماتَ ماتَ شَهیداً؛ هر که عاشق شود و آنگاه عشق پنهان دارد و بر عشق بمیرد، شهید باشد. هر چند می کوشم که از عشق در گذرم، عشق مرا شیفته و سرگردان می دارد و با این همه، او غالب می شود و من مغلوب. با عشق کی توانم کوشید.

کارم اندر عشق مشکل می شود
خان و مانم در سر دل می شود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
عشق پیش از من به منزل می شود

دریغا عشق فرض راه است همه کس را. دریغا اگر عشق خالق نداری باری عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات تو را حاصل شود. دریغا از عشق چه نشان شاید داد و چه عبارت توان کرد. در عشق قدم نهادن کسی را مسلَم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است هر جا که باشد جز او رخت دیگری ننهد. هر جا که رسد، سوزد و رنگِ خود گرداند.

درعشق کسی قدم نهد کِش جان نیست
با جان بودن به عشق در سامان نیست
درمانده ی عشق را از آن درمان نیست
کانگشت بر هر چه بر نهی عشق آن نیست

ای عزیز به خدا رسیدن فرض است و لابد هر چه به واسطه ی آن به خدا رسند فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق بنده را به خدا رساند، پس عشق از بهر این معنی فرضِ راه آمد.
ای عزیز! مجنون صفتی باید که از نام لیلی شنیدن جان تواند باختن، فارغ را از عشق لیلی چه باک و چه خبر! و آن که عاشق لیلی نباشد آنچه فرض راه مجنون بود او را فرض نبود. همه کس را آن دیده نباشد که جمال لیلی بیند و عاشق لیلی شود، تا آن دیده یابد که عاشق لیلی شود و این عشق خود ضرورت باشد. آن که عشق دارد چون نام لیلی شنود گرفتار عشق لیلی شود. به مجرّد اسم عشق عاشق شدن کاری طُرفه و اعجوبه باشد.

دریغا دانی که چرا این همه پرده ها و حجابها در راه نهاده اند؟ ازبهر آنکه تا عاشق روز به روز دیده ی وی پخته گردد تا طاقت بار کشیدن لقاء الله آرد بی حجابی. ای عزیز جمال لیلی دانه ای دان بر دامی نهاده؛ چه دانی که دام چیست؟ صیّاد ازل چون خواست که از نهاد مجنون مرکبی سازد از آن عشق، خود که او را استعدادِ آن نبود که به دام عش ازل افتد که آنگاه به تابشی از آن هلاک شدی، بفرمودند تا عشق لیلی را یک چندی از نهاد مجنون مرکبی ساختند تا پخته ی عشق لیلی شود، آنگاه بار کشیدن عشق الله را قبول تواند کرد.

 برای خرید کتاب تمهیدات عین القضا همدانی روی لینک زیر کلیک نمایید

 

تمهیدات عین القضاه

تمهیدات عین القضاه نوشته عین القضاة همدانی

tellphon karaketab