کتاب اول عاشقی که توسط یودیت هرمان نوشته شده است.که انتشارات آن افق می باشد.و با ترجمه محمود حسینی زاد انجام گرفته است. استلا در کنار شوهر خویش جیسون و دختر کوچکش آوا در خانه ای کوچک  در حوالی حومه شهری زندگی می کند . استلا وقتی که از عروسی دوستش باز گشته است داخل هواپیما بغل جیسون می نشیند و باخود  تصمیم گرفته که با او آشنا شود. هم چنان چندین سال گذشته و هم اکنون نمی داند که اگر در روز جشن دسته گل عروس مال او نشده بود و معتقد نبود که به طور حتمی عروس بعدی او می باشد باز هم همسر جیسون می شده است. او پرستار می باشد و شاهد ارتباطش با مریض ها و دختر کوچکش می باشیم. تا آن هنگامی که سر و وقت مرد جوانی به اسم مستر پفیستر آشکار شده که خواهان این است که با استلا صحبت نماید و استلا از او فراری می باشد.کتاب بسیار جالبی است و خیلی قشنگ و روان نگاشته شده است.ترجمه خوبی هم داشته و آن شک و تردیدهای استلا و سردرگمی ها و اندیشه و افکارش تمام برای من شگفت آور و جالب هستند.

برگرفته از بست بوکز