بلندی های بادگیر نام رمان نام اشنای امیلی برونته نویسنده ، و شاعر انگلیسی است که در سال 1847 منتشر شد.
بلندی های بادگیر اولین و اخرین و رمان این نویسنده انگلیسی است که از ویژه گی های ان میتوان به ساختار و لحن رمان اشاره کرد که بسیار زبیا خلق شده است.
بلندی های بادگیر دوازدهمین رمان برتر جهان از دید سایت بی‌بی‌سی و ششمین شاهکار ادبی دنیا از دید روزنامه‌ی گاردین است و به‌عنوان عاشقانه‌ترین داستان ادبیات انگلیسی شناخته می‌شود و جزء ادبیات کلاسیک دسته بندی می‌شود.
ترجمه های متعددی از این رمان موجود است که سه ترجمه  مهدی سجودی مقدم، نوشین ابراهیمی و رضا رضایی از معروف ترین ان هاست.
همچنین یک نسخه صوتی هم از این رمان موجود است که رضا عمرانی و بهناز بستان دوست راوی های ان هستند.


معرفی کتاب بلندی های بادگیر
 

داستان رمان برای مسافری تعریف شده است و او آن را به اول شخص روایت می‌کند. پدر و مادر هیثکلیف ، که کولی‌ هستند، او را رها کرده‌ و آقای ارنشا او را نزد خود در روستا می پذیرد و همچون فرزندان خویش بزرگ می‌کند. پس از مرگ ارنشای پیر، پسرش هیندلی که شخصیتی پست و منفور است، پسر جوان را، که همواره متنفرش بوده است، را رنج می‌دهد. در عوض کاترین، دختر ارنشا با او تفاهم و عم دلی دارد و هثیکلیف با همه شخصیت پرشور و خشن خود دلباخته او می‌شود. اما روزی م که کاترین می‌گوید هرگز خود را تا آن حد پایین نخواهد آورد که با آن کولی ازدواج کند صدایش را میشنود. هیثکلیف که غرور سرکشش ‌اش عمیقاً جریحه‌دار شده است، خانه را ترک می‌ کند و سه سال بعد  پس از جمع اوری  ثروت بازمی‌گردد. کاترین با مردی عیاش به نام ادگار لینتون  ازدواج کرده است. برادرش  هیندلی  نیز ازدواج کرده است و اکنون با تمام وجود از هیثکلیف ثروتمند استقبال و خو ش رویی می‌کند. اما هیثکلیف از این پس تنها برای انتقام نفس میکشد. عشقی سرکش  اندوه اوار او را به کاترین پیوند می‌دهد . هنگامی که دختری به نام کتی متولد میشود خود از همان عشق می‌میرد. در همین حین هیثکلیف با ایزابل، خواهر ادگار لینتون ازدواج می‌کند. ولی او را دوست ندارد و با بیرحمی و بد دلی با او رفتار می‌کند. هیثکلیف بر هیندلی و پسرش هیرتون نیز احاطه دارد و به منطور رفتار بد هیندلی با او در آن زمان که کودک بود انتقام میگیرد. هیرتون را در شرایطی اداره میکند  که مثل حیوانی وحشی تربیت شود. سپس کتی را نزد خود می‌آورد و او را مجبور به ازدواج با پسر عقب افتاده و زشتی می‌ کند. او در دل تصور آن را دارد که سرانجام بتواند ثروت خانواده لینتون را به دست آورد. پس از مرگ پسر هیثکلیف کتی، بیوه جوان او  نسبت به هیرتون مهری به دل می‌گیرد و به آموزش او می‌پردازد. اما اکنون روحیه هیثکلیف دیگر از دست رفته و او آرزوی مرگ می‌کند  برای بیوستن به کاترین را دارد. هیثکلیف می‌کوشد تا خانه ارنشا و لینتون را ویران کند اما با شکست روبرو می‌شود. پس از مرگ او، هیرتون و کتی این را امکان پیدا میکنند که باهم ازدواج کنند و به خوشی روزگار را بگذرانند.

برای خرید کتاب بلندی های بادگیر اینجا کلیک نمایید