پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

معرفی نمایشنامه

 معرفی نمایشنامه

در این قفسه با معرفی نمایشنامه های برتر ایرانی و خارجی می پردازیم به معرفی کتاب سینمایی و کتاب های نمایشی و شما می توانید برای خرید کتاب سینما و تئاتر اینجا کلیک نمایید

 

مرگ تدریجی یک رویا

آرتور میلر، نمایشنامه نویس مشهور امریکایی که چندی است نام او برای علاقه مندان فرهنگ و ادب بیشتر شنیده شده است، واین به دلیل استفاده بسیار مناسب و به جای اصغر فرهادی در فیلم فروشنده است. فیلمی که برای آن عنوان بهترین فیلم خارجی زبان را در جشنواره اسکار دریافت کرد و همین باعث معروفیت بیش از پیش این نمایشنامه نویس و نمایشنامه او شد. هر چند که این نمایشنامه پیش از این نیز در نظر دوستداران هنر کاملا آشنا بود و گواه آن نیز بردن جایزه های تونی و پولیتزر توس آن و نیز رکورد بیشترین نمایش اجرا شده است. این نمایش نامه در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و در سال 1949 نوشه شده است ولی به اذعان خود نویسنده بیش از ده سال در ذهن او بوده است تا به رشته تحریر درآمده است.

پیش از شروع صحبت درباره این کتاب بهتر است توضیح کوتاهی راجع به عنوان کتاب که لازم است بدهیم. عنوان مرگ فروشنده شاید بهترین ترجمه معنایی عنوان آن نباشد. در اولین ترجمه علی اصغر بهرام بیگی آن را به مرگ پیله ور به فارسی برگرداند که به معنای مورد نظر نزدیکتر است ولی به دلیل اینکه شغل پیله وری از میان رفته این واژه نیز از ادبیات امروز فاصله گرفته است. پیله ور به کسی گفته می شد که اجناس مورد نیاز خانه ها را در وسیله نقلیه قرارداده و در میان شهرها و خیابان ها می گردد و می فروشد. در فرهنگ معین این واژه هم معنی دوره گرد و دستفروش آورده شده است. شغلی که به نوعی سرگشتگی و بی مکانی را در ذهن متبادر می کند که در این داستان با توجه به مضمون داستان قرابت آن احساس می شود.

معرفی کتاب مرگ فروشنده

مرگ فروشنده از لحاظ داستان به دوره ای تاریخی اشاره می کند که در آن جامعه کارگری تحت فشار سرمایه داران و نیز تغییرات حاصل از مدرنیته است. آشفتگی های شخصیت اصلی داستان ویلی لومان پیله ور در واقع نمادی از فروپاشی این قشر از جامعه است. او در این فضا احساس ناکارآمدی می کند و به شکل بدون هدف و بی انگیزه و با علم به اینکه این جنگ را خواهد باخت و یا حتی شکست را پذیرفته، کارهای روزمره و تکراری خود را نجام میدهد.او که زمانی شخص موفقی بوده اکنون در دوره کهنسالی به نقطه بی بازگشت زندگی رسیده و همه چیز را از دست رفته می بیند. داستان از سقوط ویلی شروع می شود و او که اکنون پیرمردی بدخلق و همواره خسته است درگیر روزمرگی بی نتیجه شده ولی هنوز شکست را حداقل در جنبه خارجی خود قبول نمی کند.

اما جنگی که در داخل ذهن اوست به مراتب ویرانگر تر است و دقیقا همین جاست که این نمایشنامه اوج میگیرد و از یک نمایشنامه عادی به یکی شاهکار بدل میشود. ویلی در افکار خود غوطه میخورد و این افکار چون موجی او را به گذشته . حال می برند و باز میگردانند. شایئ این اتفاق در دنیای سینما بی نظیر نباشد و بتوان فیلمهای زیادی را با فلش بک ( بازگشت به گذشته) یافت ولی در نمایش و روی صحنه  تنها چیزی که می تواند این را نشان دهد تیزهوشی نویسنده است. میلر برای اینکار فاصله میان گذشته و حال را در هم شکسته و برای هرچه بیشتر نشان دادن این مسیله در تمام منزل دیواری مشاهده نمی شود. به گونه ای که گاه در اتاقی از خانه ویلی، زمان حال در گذر است و در همین زمان اتاقی دیگر در زمان گذشته است. ویلی هم همانگونه که در فکر انسان اینگونه است گاهی در حال است و سپس ناگهان به زمان گذشته پرتاب می شود. دیالوگهای عادی او که د رمان حال اغلب شکواییه مانند است با رفتن به گذشته شاد شده و خلق و خوی او نیز تغییر می کند. این رفتن و بازگشت ها گذشته پنهان ویلی را نمایش می دهد و ما نقطه آغازین سقوط لو را میبنیم. جایی که در واقع ویلی در آن جا مانده و پس از آن فقط زنده است و نه زندگی میکند. ویلی در گذشته در خاطراتش جوانی میکند در حالیکه خود جوان نیست. با بچه هایش بازی می کند و در آن زمان باز به دوران اوج خود بازمیگردد. راههایی را که می توانسته برود و نرفته باز به روی خود یاز میبیند. چیزی را که از دست داده مجددا باز می یابد و این در حالی است که این عمق فاجعه و ناتوانی او را نشان میدهد. فاجعه ای که رخ داده و برای جلوگیری از آن تنها  جز فکر و خیال راهی باقی نمانده و همین تنها راه ویلی برای زندگی است. غرق شدن تدریجی در حال خوش گذشته برای فرار از اکنون

ساختار مدرن، معنای عام و نیز متفاوت بودن روایت آن، چیزی است که مرگ فروشنده را برای همیشه در ذهن شما ماندگار خواهد کرد. شما می توانید با خواندن کتاب دید جدیدی نسبت به فیلم فروشنده پیدا کنید که آن نیز خالی از لطف نیست.

نوشتن با دوربین رو در رو با ابراهیم گلستان عنوان کتابی حاصل مصاحبه پرویز جاهد با ابراهیم گلستان فیلمساز نامی ایرانی می باشد. این کتاب که به همت نشر اختران در چهار دیدار تنظیم شده است در زمینه های فیلم و ادبیات مباحثی صورت می گیرد و بحث ها و گفتارهای بی پروایی درباره شخصیت های معروف معاصر ایران از جمله احمد شاملو بیان می شود.در دیدار نخست مباحثی چون: سنت و مدرنیسم، شکل گیری موج نو، فیلمفارسی، سینمای روشنفکری و مخاطبان ایران بیان می شود. دیدار دوم با دو گفتار با عناوین: ذکریا هاشمی و طوطی ، حزب توده و خیلی ملکی، طرح می شود. دیدار سوم به آثار گلستان از جمله فیلمهای او پرداخته می شود. تپه های مارلیک، خشت و آیینه، اسرار گنج دره جنی از جمله فیلم های گلستان است که درباب آنها بحث می شود. در این دیدار درباره فروغ و دوستی و همکاری او با گلستان در زمینه فیلمسازی گفته هایی بیان می شود. همچنین بحثی در مورد شاملو و ورود ناموفق او به حوزه سینما. دیدار چهارم و آخر کتاب شامل مباحثی چون: صادق چوبک، تنگسیر و امیر نادری ، پهلبد و دستگاه سانسور، هیچکاک و آغاباجی می باشد.

 

نوشتن با دوربین

 

درباره گلستان:
ابراهیم گلستان زاده شیراز در سال 1301، نویسنده، فیلمساز و مترجم و از چهره های برجسته ی جریان روشنفکری ایران در سده ی معاصر خورشیدی می باشد و فیلم ها و نوشتارها و داستان های زیادی از او منتشر شده است. در مناظره ها و جدال های قلمی بین منتقدان ادبی و سینمایی ایران، نام ابراهیم گلستان و نوشته های او همواره مطرح و برجسته بوده است. پدر ابراهیم گلستان مدیر روزنامه ی گلستان در شهر شیراز بود. گلستان برای تحصیل به تهران و دانشگاه تهران رفت. بعدها به فعالیت سیاسی روی می آورد و درس را نیمه کاره رها میکند و پس از مدتی، به کل فعالیت سیاسی را کنار میگذارد.

پرویز جاهد درباره این گفتگو می نویسد:
کتاب حاضر، حاصل گفتگوی طولانی است که در فاصله ی ژوئن 2002 تا دسامبر 2003 طی چهار دیدار با ابراهیم گلستان شده است.
مدتی است که برای پروژه ی دکتری خود روی تحقیقی دانشگاهی درباره ی سینمای ایران کار می کنم تحت عنوان تاریخ تحلیلی ریشه های موج نو در سینمای ایران که به بررسی و تحلیل ریشه ها و خاستگاه های موج نو در فاصله سال های 1338 تا 1348 یعنی از زمان ساخته شدن فیلم داستانی فرخ غفاری با عنوان جنوب شهر تا ساخته شدن فیلم گاو(داریوش مهرجویی) قیصر (مسعود کیمیایی) و آرامش در حضور دیگران (ناصر تقوایی) در سال 1348 و به طور مشخص سه کارگردان برجسته و پیشگام سینمای روشنفکری و غیرمتعارف ایران در این سال ها یعنی ابراهیم گلستان، فرخ غفاری و فریدون رهنما می پردازد. فیلم سازانی که به گمان نگارنده زمینه ی شکل گیری و ایجاد جریانی تحت عنوان موج نو را در سینمای ایران فراهم کردند و تاثیر عمیق و انکار ناپذیری بر فیلم سازان نسل پس از خود گذاشتند. نقش ابراهیم گلستان در این میان، بسیار بارزتر و تاثیر گذار تر از بقیه بوده است...

اما آن چه در این گفتگو برای من اهمیت بیش تری داشت و ارتباط تنگاتنگی با موضوع تز دانشگاهی ام پیدا می کرد، دوره ی فعالیت مستند سازی گلستان، تاسیس استودیو گلستان، همکاری با فروغ فرخزاد و تولید فیلم های داستانی و بلند خشت و آینه و اسرار گنج دره جنی و دریافت و درک دیدگاه های گلستان در زمینه های مربوط به واقع گرایی در ادبیات و سینما، استعاره و نماد در آثار او، حکومت و پروژه ی مدرنیسم در ایران، روشنفکران ایرانی و گفتمان غرب ستیزی، سینمای موج نو و سانسور بوده است. به همین منظور بخش مهمی از گفتگو بر روی این مباحث متمرکز شده است و در آن گلستان با کلام نافذ، برنده و تا حدی نیش دار و گزنده ی خود به نقد فضای روشنفکری، ادبی و سینمایی ایران در دهه های سی و چهل پرداخته و با صراحتی کم نظیر، نگاهی ژرف و منحصر به فرد، و دیدی فراخ به داوری درباره ی بسیاری از چهره های شاخص روشنفکری، ادبی و هنری این دوران از هدایت گرفته تا شاملو، از خانلری تا یارشاطر، از آل احمد تا چوبک، از کیمیایی تا کیارستمی، از تقوایی تا شهید ثالث و آربی آوانسیان و فروغ فرخزاد نشسته است

 برای خرید کتاب نوشتن با دوربین اینجا کلیک کن

قیام علیه جبر زمانه و تصورات

داستان ها و یا فیلم هایی که شخصیت اصلی و یا به عبارتی قهرمانان آنها زنان باشند، چندان زیاد و چشمگیر نیستند و در اغلب این نمونه ها نیز زن ها موجوداتی آسیب پذیر نشان داده شده اند که اغلب مورد ظلم و ستم واقع شده اند. معمولا نیز این ظلم از جانب مردان به آنان روا می شود که نتیجه آن ارایه چهره ای خشن و بی عاطفه از مردان است. چیزی که از واقعیت به دور است و یا اگر آن را در قالب داستان ببینیم کمی اغراق شده به نظر می آید. ایجاد توازن نسبی بین دو عامل موجود در داستان یعنی قهرمان و مشکلات او باعث افزایش کشش داستان و نیز باورپذیری آن شده و نیزجلوه ای واقعی به آنها می بخشد. در حالی که به وجود آمدن قهرمان های سفید و دشمنان سیاه در داستان ها به روالی عادی تبدیل شده و این نکته که اغلب انسانها خاکستری هستند به فراموشی سپرده شده که جای خالی آن نیز در اکثر داستان ها احسای می شود.

شاید بتوان بهترین نمونه های رعایت دقیق این مسیله را در آثار بهرام بیضایی یافت. آثاری که اغلب با محوریت زن و مسایل و زندگی او شکل میگیرند ولی با اینحال به او شخصیتی در وهله اول در خور یک انسان و سپس یک زن را می بخشد. آثاری چون سگ کشی و یا لیلا دختر ادریس را می توان مثالهایی خوب برای این اعتدال دانست.

 

معرفی کتاب حقایقی درباره لیلا دختر ادریس

بهرام بیضایی در فیلم نامه حقایقی درباره لیلا دختر ادریس داستان را از زندگی دختری به نام لیلا آغاز میکند. دختری که که سایه پدر را بالای سر ندارد و همین یکی از مشکلات او در زندگی است چرا که هر کس این اجازه را به خود می دهد تا او را از دیدگاه بعضا نامنصفانه خود قضاوت کند. کسانی که نزدیکان او هستند نا عادلانه ترین نسبت ها را به او میدهند و او را به ستوه می آورند. او که به دنبالی تغییر در زندگی اش است، به دنبال کار می گردد و این جستجو او را از محل زندگیش در اطراف شهر به تهران می کشاند و شاید در واقع او را بتوان به سان پرنده ای دید که برای یافتن فرصت پرواز از محیط امن آشیانه پر می کشد. این کار را شاید بتوان جسورانه و یا حتی کمی بی فکری دانست، حال آنکه هیچ پیروزی و پیشرفتی بدون خطر و ریسک به دست نمی آید و لیلا برای رهایی از این بند های به دورش کشیده شده نیاز به پیروزی دارد و راهی برای یافتن این پیروزی را می پوید. جستجویی که به او نشان می دهد پا به دنیایی گذارده که معیارهایی جز صلاحیت و انسانیت را ارج می نهند و همین او را به سوی سرزمین تاریک نا امیدی می کشاند. در داستان های بیضایی اغلب اتفافات و ماجراهایی رخ می دهند که به ظاهرساده هستند ولی در داستان مفهمومی بزرگتر از ظاهرشان دارند و این یکی از هنرمندیهای بهرام بیضایی در نگارش است که در این داستان نیز به کار گرفته شده. شناسنامه لیلا در این داستان گم شده و او را در حالت بی هویتی مفهومی نگاه می دارد و به کل داستان و فیلم معنایی فراتر از سادگی روایت آن می بخشد. شاید لیلای این داستان در جستجوی هویتی است که یا ندارد یا از دست داده. شاید انتخاب عنوان نیز اثبات همین تفکر باشد، این که لیلا فقط از هویت فقط و فقط نام پدر را دارد. این جستجو او را به نقل مکان وا میدارد و به اجبار هزینه به محله ای سطح پایین می رود و اتاقی اجاره میکند که شاید بتوان آن را نیز یکی از شخصیت های داستان به شمار آورد. اتاقی که پیش از او متعلق به دختری بوده که برای گذران زندگی به تن فروشی می پرداخته و میهمانان گاه و بی گاه او را همسایه ها دیده اند ولی چهره دختر که بنام اعظم نامیده می شود را کسانی به روشنی ندیده.اتاق یادگارهایی از اعظم را در خود دارد و گویی اعظم کاملا از آنجا نرفته و هنوز حضور او در عکس های دیوار و آینه سفارش داده شده او حس می شود و این آغاز نزاعی است وحشتناک و ویرانگر.نزاعی با همه دنیا. تمامی همسایه ها او را به چشم اعظم می بینند و اورا درگیر اثبات آن می کنند که شاید هویتی چاپ شده ندارد ولی این ماسکی نیز که برای ساخنه اند نیز نیست. او که از بند های پیشین فرار کرده، گرفتار باتلاقی می شود که هرچه بیشتر در آن دست و پا می زند بیشتر فرو می رود.

این فیلم نامه زیبا و بی نظیر یکی از زیباترین کارهای بهرام بیضایی است که حسرت این را در دل ما میگذارد که چقدر حیف است که این فیلمنامه به فیلم تبدیل نشده است.

لذت خواندن این فیلم نامه را با پایان فوق العاده آن از دست ندهید.

برشی از کتاب:

لیلا : اون احضار شده ؛ اعظم .حالا می فهمم-هرکس یه تقصیری در حقش کرد تا اون اعظم شد.آی اعظم دوستت دارم ؛ چرا دست از سرم بر نمی داری؟ چرا ولم نمی کنی؟ همیشه حرف توهه ...  بذار زندگی کنم؛ خواهش می کنم بذار زندگی کنم..

ستایش هنر در بستری از عشق و توهم

آنتوان پاولویچ چخوف داستان نویس و نمایشنامه نویس شهیر، از معروفترین شخصیت های ادبی روسیه است که در طول زندگی نه چندان طولانی خود 1860-1904 آثار بزرگی را به جامعه ادبی تقدیم کرد. آثار بزرگی چون باغ آلبالو،دایی وانیا، ایوانف و مرغ دریایی و .... . بسیاری پس از شکسپیر اورا بزرگترین نمایش نامه نویس دوران می دانند.

مرغ دریایی در واقع اولین نمایش نامه چخوف است که با اقبال عمومی مواجه شد و نام او را به عنوان نمایش نویسی بزرگ بر سر زبانها انداخت. این نمایشنامه چندین بار در تمامی جهان به روی صحنه رفته است.

معرفی کتاب مرغ دریایی

مرغ دریایی داستانی است که درباره هنر و افرادی که به با آن زندگی میکنند. در واقع شاید بتوان مرغ دریایی را بسط نظریات چخوف درباره هنر دانست. چرا که سراسر ماجرا درباره پذیرش هنر و کیفیت آن است. ولی پایه های داستان بر روی رابطه های عاطفی سست و غیر قابل اتکای شخصیت هاست. رابطه مادر و پسری که به دلیل بازیگر بودن مادر و نگاه تحقیرآمیز او به سبک نگارش مدرن نمایشنامه های فرزندش دچار اختلال شده و چیزی جز سایه ای از آن باقی نمانده. رابطه عاشقانه ای یکطرفه که یک سوی آن نمایش نامه نویسی است تازه کار و ترسو و کم اعتماد به نفس چرا که موفقیت چندانی به دست نمی آورد و سوی دیگرآن بازیگری است پرشور و هیجان که بیشتر به عاشق هنر است تا شخص و یا بهتر بگویم در وهم عشق هنر است و چون برگی در باد به هرسویی که ان را جذاب تر می بیند کشیده می شود. در این میان نویسنده ای مغرور و بی توجه که با اقبال عمومی مواجه شده نیز وارد داستان می شود و یک چند قطبی عاطفی حول محور هنر شکل میگیرد. درگیری که بیشتر از آنکه رنگ و بوی عشق داشته باشد، در واقع صرف دفاع از نظریات آنها درباره هنر است. حتی شاید بتوان نظرات خود چخوف را در نظربات نویسنده جوان یافت که بسیاری به او شباهت دارد. سایر شخصیت های این نمایشنامه بار عاطفی این ماجرا را به دوش می کشند و خانواده ای ساده و نا مستحکم را پدید می آورند. خانواده ای که همه آنها را هنر به هم پیوند می زند و همین هنر به واسطه بزرگی دنیای خود و نظرات حاکم بر آن باعث جداییشان می شود.