شک کردن درمورد واقعیت «پیش رفت» بسیار مورد پسند است. بعضی تمایل دارند که ... مشتاقانه به «عصر طلایی» سادگی آغازین باز پس نگرند. ما به عنوان اهل علم نمی توانیم از تاریخ بپرسیم که: «آیا ما پیشرفت کرده ایم؟ آیا فزونی گرفتن اسبابهای مکانیکی که نمونه آن هواپیما، ایستگاه های برقایی، گاز سمی و ... است همانا پیشرفت است یا نه؟» ... پاسخ دادن به آن بستگی دارد به طبع پژوهنده و حتی وضع مزاجی او. پرسیدن اینکه «آیا ما پیش رفته ایم؟» غیرعلمی است، تنها به این دلیل که نیازی نیست که هیچ دو نفری به آن جواب همانند بدهند. تا زمانی که دامنه تاریخ ... محدود شود، ماقبل تاریخ در آن جایی ندارد... تاریخ، نزد عامه و هم نزد دانشوران به تاریخ فرهنگ بدل می شود. ماقبل تاریخ مدرک مکتوبی ندارد که نامهنای بازیگرانش را فاش کند یا جزییات زندگی خصوصی شان را بازشناساند. ازاین رو، «پیش رفت» نزد مورخ می تواند با تکامل نزد جانورشناس برابر باشد... اگر زیست شناس، اصطلاحخ پیشرفت را به کار می برد، مقصودش از آن، توفیق در تنازع بقاست. بازماندن آن که بسزاست یک اصل اساسی تکامل است. اما معنی سزاواری، توفیق در زندگی کردن است... اگر جمع کل رو به افزایش باشد، نوع را باید موفق شمرد... وگرنه ... محکوم به شکست است. مطالعات ماقبل تاریخی نه تنها دامنه تاریخ مکتوب را عقب تر می برد و گسترده تر می سازد بلکه تاریخ طبیعی را به پیش می کشاند... اما باستان شناسی ماقبل تاریخی سر و کارش با چیزهایی است که انسان ساخته است و تغییرات فرهنگ بشری را دنبال می کند.

 

انسان خود را میسازد

 

گفته شده است که ما قبل تاریخ ادامه ی تاریخ طبیعت است, و میان تکامل اورگانیک و پیشرفت فرهنگی شباهتی است. آنچه تاریخ طبیعت دنبال میکند, پدید آمدن انواع تازه ای است که برای بقای بیشتر, با محیط سازگار شده, و برای یافتن غذا و پناهگاه مناسبتر شده اند و از این رو در تکثیرند. تاریخ انسان آشکار میکند که انسان صناعت های جدید و اقتصاد های جدیدی خلق کرده که نوع او را فزونتر ساخته و بدین وسیله تناسب افزون شده ی او را با محیط تثبیت کرده است.