فانتزی شلغم و عقل نوشته محمد محمدی
توضیحات
در کتاب فانتزی شلغم و عقل قهرمان داستان ما در آن شب برفي بسیار سرد، با خيال گرم خود يك آدم برفي ساخت كه با همه ي آدم برفيهاي ديگر فرق داشت. آدم برفي ما وقتي براي نخستين بار اسمي از عقل به گوشش خورد، تمام فكر و ذكرش اين شد كه بفهمد عقل چيست تا مقداري از آن را براي خودش تهيه كند. اما چون سرشار از عاطفه بود، عقل هم براي او رنگ و بوي عاطفه را داشت، و چيزي كه از او به جا ماند همين بود.
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.