کتاب نفت تنها و آخرین شانس خاورمیانه نوشته نیکلا سرکیس
خاورميانه جديد با دو عنصر شناخته ميشود: دشمني و خصومت اسرائيل با كشورهاي مسلمان منطقه و نفت. نفت خاورميانه به ويژه از دهه 1970 نقش قابل توجهي در مناسبات جهاني داشته و دارد و البته سرشت جامعههاي مستقر در اين منطقه را نيز شكل داده است. در صنعت نفت مانند ساير رشتهها، يك سلسله حقايق وجود دارد و يك سلسله گفتار براي بيان اين حقايق و گاهي هم براي پوشانيدن حقايق مزبور. در كشورهاي عرب اصولا اصطلاحاتي مثل «امتياز»، «مشاركت»، «كنترل صددرصد صنايع نفتي» و از اين قبيل در بسياري موارد بايد بين گيومه استعمال گردد، زيرا اين اصطلاحات در اين كشورها منطبق با مفاهيم حقوقي و اقتصادي مجاز و شناخته شده در كشورهاي توسعه يافته كه از آنجا اقتباس شدهاند، نيست. بدين ترتيب ملاحظه ميكنيم كه مثلا در عربستان سعودي «امتياز» مربوط به آرامكو كه خود دولتي در دولت عربستان سعودي ايجاد كرده است، عنواني است مشترك بين امتيازات نفتي و امتيازات مربوط به بعضي خدمات عمومي در اروپاي غربي (مثل امتيازات مربوط به آب، برق و غيره) . در مورد «مشاركت» دولتهاي نفتي در سرمايه شركتهاي نفتي بايد گفت كه اين ابتكار ميتواند يك قدم از امتياز جلوتر باشد، زيرا به دولت اجازه ميدهد كه در يك قسمت از بهرهبرداري از سرمايههاي نفتي خود شركت كند و ميتواند يك نوع در جا زدن يا حتي يك قدم به عقب برگشتن نيز تلقي گردد، زيرا يك چنين مشاركتي منحصرا محدود به مشاركت مالي است و هيچ گونه امكان شركت در عمليات نفتي را براي دولت نفتي در بر ندارد. همچنين مساله «كنترل» كه از چندي پيش بر سر زبانها افتاده و مورد بحث و مذاكره بعضي از كشورهاي عرب خليج بوده و بعضي مسامحه از آن تعبير به ملي كردن كردهاند نيز از همين قرار است، بنابراين براي درك آنچه در خاورميانه ميگذرد بايد ابتدا خود را از شر اين بازي كردن با الفاظي كه يك سلسله مفاهيم اقتصادي را در اذهان پخش ميكند، ولي گاهي هدف از استعمال آن در واقع پوشاندن بعضي حقايق است، رها كنيم. با توجه به اين مطلب مقدماتي، موضوعي كه مهم است اين است كه طي چند سال اخير تحول اوضاع و احوال به طور مسلم در مسير تصفيه سيستم سنتي امتيازات نفتي بوده است، سيستم امتيازاتي كه كشورهاي نفتي را فقط به صورت دريافتكنندگان ساده ماليات درآورده و تسلط كامل شركتهاي نفتي را بر روي تمام عمليات استخراج، حملونقل و صدور نفت و همچنين روي اقتصاد كشورهاي امتيازدهنده، تثبيت كرده بود. نتايج و آثار اقتصادي سيستم مزبور آنقدر شناخته شده است كه نيازي ندارد ما وقتمان را براي آن تلف كنيم. دوگانگي و جدايي بين يك بخش اقتصادي نفت كه زير سلطه سرمايه خارجي قرار گرفته و يك بخش اقتصاد ملي سنتي و كهنه، تجزيه بخشهاي مختلف اقتصاد ملي و جلوگيري از رشد اقتصادي به وسيله عوامل مختلف، ناهماهنگي و تضاد بين برنامههاي شركتهاي صاحب امتياز كه به فكر تحصيل حداكثر نفع هستند و برنامههاي توسعه اقتصاد ملي و غيره. تمام اين پديدهها كه مشترك بين كشورهاي جهان سوم ميباشد و ثروتهاي ملي آنان به وسيله شركتهاي سرمايهداري به غارت برده شده است، زمينههاي مشتركي براي نمو افكار اقتصادي بودهاند، ولي نزد ما مردم خاورميانه، اين پديدهها معرف يك وضع غيرطبيعي براي مللي است كه هنوز در رديف فقيرترين كشورهاي كره زمين به شمار ميروند در حالي كه سرزمين آنان ثروت بيكراني را در خود نهفته دارد. يكي از بارزترين مظاهر توقف رشد اقتصادي كشورهاي خاورميانه را كه ناشي از وجود سيستم امتيازات در كشورهاي مزبور بوده است، ميتوان از روي توزيع جغرافيايي و منطقه سرمايهگذاري كه به وسيله شركتهاي صاحب امتياز انجام گرفته است، شناخت...