پیرمرد و دریا

کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی.

این کتاب یک اثر فوق العاده و بیاد ماندنی از نویسنده معروف آمریکایی همینگوی است.همینگوی این رمان کوتاه را ثمره زندگیش میداند و معنی جدیدی از شکست خوردن و به موفقیت رسیدن را به ما نشان میدهد و به شما پیشنهاد میکنیم این کتاب را با ترجمه نجف دریابندری مطالعه کنید.

وی در سال هزار و نهصد و پنجاه و چهار جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.این رمان درباره سانتیاگو پیرمرد تهی دستی است که هشتاد و چهار روز موفق نشده ماهی بگیرد و شاگردی به نام مانولین دارد والدین مانولین او را وادار میکنند که با ماهی گیرهای دیگری کار کند چون سانتیاگو را فردی نحس و بدشانس میدانند ولی مانولین عقیده خانواده اش را ندارد به پیرمرد علاقه دارد،و در تمام مدت زمانی که پیرمرد موفق به صید ماهی نمیشود او هر شب به سراغ پیرمرد میرود،به او غذا میدهد،خانه اش را منظم میکند،و با وی صحبت میکند.و دوستی این پسر و پیرمرد خیلی محکم است و بعید است دیگران توانایی درک آنرا داشته باشند

.یک شب پیرمرد به پسر میگوید که یقین دارد دیگر این دوران نحس به پایان رسیده است و قصد دارد فردا با قایق به دریا بزند و به آب های دور برود.سانتیاگو معتقد است که ۸۵ عدد خوش شانسی است و در این روز میتواند یک ماهی سنگین وزن صید کند.مانولین طعمه و وسیله هایی که پیرمرد برای صید نیاز داشت برایش آماده کرد و روز هشتاد و پنجم سانتیاگو تنها به دریا میرود‌.

هنگامی که پیرمرد سوار بر قایق بود حسی به او میگفت که به دور دست میرود.وقتی که پیرمرد به تنهایی به دریا میرود با افکارش آشنایی پیدا میکنیم و دستگیرمان میشود که سانتیاگو ماهی گیر خبره ای بوده است و به این دلیل سایر ماهیگیرها او را مسخره میکنند که در صید بدشانس است.

بعد از مدتی پیرمرد احساس کرد ریسمان تکان میخورد اما خوشحالی خود را بیان نکرد چون معتقد بود که اگر چیز خوشایندی را به زبان بیاوریم شاید اتفاق نیفتد‌ ولی پیرمرد توانسته بود ماهی بگیرد.یک ماهی در قلابش گرفتار شده بود اما کمی بعد میفهمیم که ماهی که پیرمرد صید کرده است یک ماهی بزرگ بوده است و پیرمرد میبایست از تمام قدرتش بهره ببرد تا بتواند ماهی را بگیرد.ماهی به قدری زیبا بود که پیرمرد را شگفت زده کرده بود اما......