کتاب روضه الصفا اثر میرمحمدبن سیدبرهان الدین خواوندشاه
کتاب جالب تاريخ روضة الصفا يكي از كتابهاي تاريخي مبسوط و مفصل دورة تيموري به شمار رفته است. چنانكه ميدانيم سلاطين مغول و تيموري در ابتداي امر از ارزش و اهميت زبان و ادب فارسي بياطلاع بودند و ميل و طبع ايشان به طرف مدايح ستايشگران و شاعران و اديبان نبود. به همين جهت است كه در دوره ايشان شعر و ادب روي به زوال نهاد. با گذشت زمان به طرف زبان و ادب رغبتي پيداكردند و خواستند كه شرح جهانگشايي ايشان در تواريخ ثبت شود، تا براي نسلهاي آينده يادگار بماند؛ لذا نياز خود را به مورخان و نويسندگان اظهار كردند، تا اخبار جهانگشاييهاي آنان و نياكانشان را به رشتة تحرير درآورند. به همين سبب است كه در دوره مغول و تيموري درخشانترين آثار تاريخي به وجود آمد. مؤلفِ روضة الصفا، ميرخواند يا اميرخواند است. نام وي سيد بن امير برهانالدین خاوند شاه بن شاه كمالالدين محمود بلخي، معروف به ميرخواند يا اميرخواند است. مؤلف، خود را در كتابش محمد بن خواند شاه مينويسد و عنوان لقب ميرخواند را ديگران به وي دادهاند. جلد اول: تاريخ انبيا و سلاطين قديم ايران جلد دوم: تاريخِ حضرت رسول اكرم(ص) و شرح احوال خلفاي راشدين جلد سوم: تاريخ ائمه و شرح احوال امويان و عباسيان جلد چهارم: تاريخ طاهريان و صفاريان و سامانيان و غزنويان و ديلميان و اسمعيليان و سلجوقيان و خوارزمشاهيان و اتابكان و ملوكِ خلج و ملوك كرت و مطالب ديگر جلد پنجم: تاريخِ تركستان، مغول، احوال چنگيزيان، اولادِ چنگيزيان، احوال امراي مغول، چوپانيان، و ايلكانيان و سربداران و مطالب ديگر جلد ششم: امير تيمور گوركاني، اولاد امير تيمور، ميرزا شاهرخ، احوال اولاد شاهرخ، احوال ميرزا ابوالقاسم و احوال سلطان حسين بايقرا جلد هفتم: اين امر مسلم است كه ميرخواند به علت بيماري خودش نميتوانست بر مقدمه چيزي بيفزايد؛ لذا غياثالدين خواندمير نوة دخترياش يادداشتهاي او را گردآورده و با تحقيقات خود آميخته، تاريخ وي را به تكميل رسانيده است. خواندمير آن كتاب را تا انجام كار بديعالزمان ميرزا و سلطنت پسر او محمد زمان ميرزا به تاريخ 929 (نهصد و بيست و نه) يعني 26 سال پس از مرگ جدش ميرخواند رسانيده است. در خاتمة جلد هفتم روضة الصفا، مطالبي جغرافيايي، تحت عنوان «ملحقات» نوشته شده است. معلوم ميشود كه اين ملحقات نظريه و عقيده نويسنده است. در زمان قاجاريه، رضا قلي خان هدايت طبرستاني سه جلد بر روضة الصفاي ميرخواند نوشته است و آن را به نام ناصرالدين شاه منسوب كرده و از اين جهت نامش را روضة الصفاي ناصري گذاشته است. به همين دليل است كه اين مجموعه ده جلد ميشود. البته بايد دانست تاريخ ميرخواند مشتمل بر شش جلد است و جلد هفتم را نوة دخترياش خواندمير به اتمام رسانيد، ولي سه جلد ديگر به قلم رضا قلي هدايت طبرستاني، شامل تاريخ صفويه و افشاريه و زنديه و قاجاريه تا زمان ناصرالدين شاه است، كه آن را در مدت دو سال به پايان رسانيد. ترتيب آن سه جلد از اين قرار است: جلد هشتم: در تاريخ صوفيه و احوال علما و رجال آن دوره جلد نهم: در تاريخ زنديه و احوال علماي آن عهد و اعقاب زنديه و پادشاهي آقا محمد خان قاجار و سلطنت فتح علي شاه قاجار و محاربات ايران و روس و جلوس ميرزا وليعهد در تبريز جلد دهم: در سلطنت محمد شاه قاجار و ده سال اول سلطنت ناصرالدين شاه تا سال 1273 هجري استاد همايي مينويسد: ”بايد دانست كه صاحب روضة الصفا تفسير احوال و وقايع حوادث عصر پسران ابوسعيد را به مجلدِ هفتم موكول ميكند، كه اثري از آن در دست نيست، و اگر در اين باره و قسمتهاي ديگر از قبيل تاريخ ايام ممدوحان و مربيان خود، يعني سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايي چيزي نوشته باشد. شايد از سواد به بياض نيامده و اصلاً ازبين رفته يا سوادش به دست نوة دختري او خواندمير افتاده و او در تأليف حبيب السير از آن استفاده كرده است“ استاد جواد مشكور مينويسد: ”اين ملحقات به عقيدة نگارنده، بايستي از خود ميرخواند باشد كه بعدها به دست نوة دخترياش خواندمير افتاده و آن مطالب را با جرح و تعديل و تقديم و تاخير، بيشتر با عين عبارت در جلد چهارم كتابِ خود (از صفحه 619 تا 702) آورده است“ پرفسور ادوارد براون مينويسد: ”از تأليفات رضا قلي خان متخلص به «هدايت»، تأليف ملحقات روضة الصفاي ميرخواند است كه دنبالة آن تاريخ مشهور را تا سال 1857 ميلادي ادامه ميدهد. اين كتاب هنگامي كه مؤلف آن در 1855 ميلادي (1272 هجري) از سفارت خوارزم باز ميگشت، قريب به اتمام بود. شرح اين مسافرت رضا قلي خان در كتاب سفارتنامه كه متن فارسي آمزاموسيوشغرفا ترجمة فرانسه در 9-1876 ميلادي طبع و منتشر نموده، مندرج است. در آخر جلد نهم روضة الصفاي ناصري كه به پايان سلطنت فتح علي شاه قاجار منتهي ميشود، چندين صفحه مخصوص تذكرة احوال اعيان دولت و شعرا و علما و ساير مردمان بزرگ آن دوره آمده كه حاوي نكاتي است راجع به زندگاني آنان كه در دو كتاب ديگر رضا قلي خان هدايت يعني مجمع الفصحا و رياض العارفين به نظر نميرسد