سلام به عزیزانم که این مطلب رو می خونید  وارد تابستان سال 95 شدیم مدارس تعطیل شد  و رسما تابستان شروع.همیشه تابستان خوب بوده.از میوه های خوشمزه جور واجورش گرفته تا سفر و تعطیلات برای بچه ها و ساکتی این ایام.چون یه جورایی مردم تنبل میشن.یه جورایی تحرک کمتر میشه.خیلی گرمارو بهونه میدونن.ظهرها خیابونها خلوت و خلوت میشه. شهرستانها که فروشگاه تعطیل و تو تهران ساکت و فروشنده ها بی حال.گرما کم کم جون میگیره و زورش به طبیعت نشون میده. و اون اتفاقی که باید بیافته میافته.درد دل من راجع به کتاب. وقتی هوا گرمه به نظر شما کتاب می چسبه؟ از قدیم می گفتن تو سرمای زمستون بشینی کنار بخاری یا کنار شومینه خیلی کتاب می چسبه.وقتی هوا سرد تو خونه بشینی و کتاب بخونی.این جوریا میگفتن...الانه وقتی هوا گرم آدمها فقط ولو میشن ببخشید راحت حرف میزنم.طفلی کتابفروشی ها این دوران باید سماق بمکن.حتما  شنفتین میگن زمستون و خواب خرس....و خرس ها به خواب زمستونی میرن.بازار کتابم این فصل به خواب تابستونی میره.مردم واقعا کتابخونیشون به صفر میرسه.باور کنید جدی میگم.نه من ,بسیاری از مطالعه پایین مردممان گفتیم.اینکه سهم ما از کتابخوانی بسیار ناچیز. و فصل تابستان مردم از کتابخوانی فرار می کنند.بیچاره کتابفروشی که سه ماه تابستون سپری میکنه به عشق مهر. خیلیا این حرف زدن اما مهر فصل بچه مدرسه ای هاست.فکر می کنید در ماه مهر بازار کتابفروشی هایی که کتاب رمان و تاریخ و شعر و ادبیات میخرن خوب میشه.مهر بازار لوازم تحریر.کیف و کفش بچه مدرسه ای هاست.این دورانی که بسر می کنیم دوران سقوط کتابخونی است.....البته بازار کتاب درسی بازار توفیق اجباریست.محصل می بایست بخرد و متاسفانه بسیاری کتاب را میخرند و فقط برای قبولی می خوانند..بگزریم هوا گرم شده و بازار کتابخونی سرد

تا بیش از این از گرما و حرفهای سرد من خسته نشدید شمارو دعوت به شبکه های اجتماعی می کنم...واقعیتی است کتاب به چه درد میخورد.بپردازیم به اینستاگرام امیر تللو ریشش را بلند کرد.دنیا جهانبخش برای ساسی مانکن نامه ای عاشقانه نوشت.مرد تلگرامی به ترکیه سفر کرد.............بدوییم تا از خاله زنگ بازی عقب نیفتیم

بی ادبی این حقیر رو ببخشید

علی فربد