پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب تاریخ نمایش در جهان

موجود
200,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب تاریخ

کتاب تاریخ نمایش در جهان اثر جمشید ملک پور
توضیحات

کتاب تاريخ تئاتر جهان آميزه اى است, از حوادث بى شمار كه نمى توان آن ها را از تاريخ بشر جدا ساخت. در برخوردى خاص تر حتى بايد تاريخ تئاتر را يكى از وجوه كلى تاريخ تمدن بشرى قرار داد و آن را در كنار وجوهى چون تاريخ اجتماعى، تاريخ نژادى، تاريخ زبان و... بررسى كرد. اين اهميت چنان بوده كه پا به پاى كتاب هاى تاريخى متفاوت، كتاب هاى تاريخ تئاتر نيز پيش بيايند و ناگفته هايى را از زندگى بشر به رخ بكشند، ناگفته هايى كه به غير اين كتاب ها در هيچ جا، نمى توان به طور مبسوط مورد بررسى شان قرار داد. متاسفانه تعداد آثار منتشر شده در اين زمينه به فارسى چندان درخور نيست. در زمينه تاليف كه تقريباً كارى نشده و تنها بايد به چند كتاب تاريخ تئاتر ايران اشاره كرد كه آنها را نيز نمى توان كتاب هاى كاملى دانست. در زمينه تاليف كتاب هاى تاريخ تئاتر جهان هم تقريباً كارى نكرده ايم، در نتيجه ناچار به ترجمه ايم. در اين قسمت هم تقريباً كار زيادى صورت نگرفته و هنوز كتاب هاى بسيارى هستند كه مى توانند براى محققان و اهالى تئاتر و هنر ما بسيار به دردبه خور باشند و هنوز ترجمه نشده اند. «تاريخ تئاتر جهان» نوشته اسكار براكت يكى از مهم ترين كتاب هايى است كه در سال هاى اخير منتشر شده است. اين كتاب كه در اصل براى دانشجويان نمايش نوشته شده، اين خصوصيت را نيز دارد كه براى عموم نيز قابل فهم باشد، چرا كه از كتاب درسى بودن تنها نظم كلاسيك آن را دارد و متن روايى و داستان وار كتاب، آن را براى همگان جذاب مى سازد. تاريخ چاپ اول اين كتاب به سال ۶۶ برمى گردد. اما در آن سال فقط جلد اول و دوم كتاب با ترجمه دقيق هوشنگ آزادى ور از سوى نشر نقره منتشر شد. كمى بعد جلد سوم نيز به مجموعه افزوده شد. اما مولف به دليل به روز بودن جلد سوم، آن را در سال ۱۹۹۹ مورد ويرايش مجدد قرار داد و بالطبع بايد اين ويرايش مجدد در ترجمه نيز مورد توجه قرار مى گرفت. چاپ سوم جلد اول و دوم با چاپ دوم جلد سوم كه در واقع مى توان آن را چاپ اول ويرايش جديد ناميد، در نمايشگاه كتاب امسال به علاقه مندان نمايش و تاريخ عرضه شد.تاريخ تئاتر جهان را در كل مى توان به دو بخش كلى تقسيم كرد. بخش اول كه خود قابل تقسيم به بخش هاى ديگرى است، شامل اهم وقايع تئاترى و بسترى است كه اين وقايع در آنها اتفاق افتاده اند. در بخش دوم به منابع تاريخ تئاتر پرداخته شده است. در اين بخش كه در انتهاى هر فصل آمده دانشجو و خواننده كتاب به اين نكته معطوف خواهد شد كه تاريخ را فراتر از به ذهن سپردن چند حادثه و يا نام ببيند. او متوجه نگرش تاليفى به تاريخ مى شود و با ذكر چندين مورد، مى آموزد كه در برابر اين مقوله نقشى انفعالى نداشته باشد.از ديگر مشخصات كتاب مى توان به جامع بودن آن اشاره كرد. مولف كوشيده است در حجم نسبتاً محدودى، تحول هاى تئاتر شرق و غرب را گردهم آورد. البته بديهى است با توجه به اين كه مدارك و مستنداتى كه از تئاتر غرب در دسترس مولف بوده، حجم بيشترى از كتاب به تئاتر غرب اختصاص داشته باشد. در اين بررسى به مسائلى از جمله تشكيل گروه هاى نمايشى، تهيه دكور و لباس، نحوه بيان و نگارش ديالوگ، محل اجرا و ساختمان نمايش، شيوه هاى مختلف اجرا، نمايش و بازيگرى، صحنه و... پرداخته شده است. اما يكى از خصوصيات كتاب براكت، توجه او به مسائل اقتصادى نمايش است. او در كتابش به بهاى احتمالى بليت ورودى تئاتر و دستمزد بازيگران اشاره كرده است. اين موارد و نكات جزيى ديگر، همان طور كه در مقدمه كتاب آمده، نقشى تعيين كننده در تئاتر جهان داشته اند. كتاب با ميان تيترهاى متعدد به بخش هاى كوچك تر تقسيم شده و اين كار را براى خوانندگان آن آسان تر مى كند. به طور مثال خواننده اى كه در جست وجوى نوع لباس يا صحنه در يكى از دوره هاى تاريخى است، به سادگى مى تواند آن را بيابد. همچنين تصاوير كتاب و تصاويرى كه در ترجمه به آن افزوده شده اند، مى توانند كمك مناسبى براى فهم بيشتر مطلب باشند. اما بى شك يكى از خصوصيت هاى مهم كتاب براكت، بيان عقايد و نظريات متفاوت او در كتابش است. براكت در بيشتر موارد با توجه به قراين موجود، يكى از نظريه ها را ارجح شمرده است. با اين همه، ساير آرا را نيز بيان كرده است. توجه علمى نويسنده به اسناد تاريخى، به طور قطع اين موضع را نيز در او ايجاد كرده كه برخى از نظريه هاى تاريخى را خرافه بداند و به سادگى از آن بگذرد. البته او نظرات خود را نيز قطعى نمى داند و مخاطب را به كنكاش بيشتر دعوت مى كند. اكنون سعى مى كنيم تا به طور مختصر مشخصات سه جلد تاريخ تئاتر جهان را در ادامه نوشته بياوريم. اما پيش از شروع اين معرفى، يادآورى اين نكته نيز ضرورى مى نمايد كه كتاب براكت در واقع يك جلد بوده و در ترجمه با افزودن تصويرهايى به تصاوير اصلى كتاب، به سه جلد تقسيم شده است، كه اين خود مى تواند براى ما كه حافظه تصويرى كمى داريم، به شدت سودمند باشد. • پيدايش تئاتر جلد اول كتاب به نه فصل تقسيم شده است. بعد مقدمه تقريباً مفصل و خواندنى آزادى ور در ابتداى كتاب كه درباره نويسنده، محتواى كتاب و ادامه دهنده و زاييده يونانى ها به شمار آورد، زيرا ويژگى هاى خود آنها موجب گرديد كه بسيارى از اساليب يونانى صرف را نپذيرند. اگرچه تئاتر رومن در ابتدا چندان خلاقانه نبود، اما به زودى داراى خصوصيات منحصر به فردى شد. اما در نهايت با گرايش به ابتذال از مسير خود منحرف شد و سقوط كرد. فصل سوم را مى توان ظهور، شكوفايى و سقوط نمايش در يونان دانست. در فصل چهارم به نمايش در سده پنجم بعد از ميلاد مسيح پرداخته شده است. نمايش در اين دوره با برخوردى دوگانه همراه است. نويسنده در فصل پنجم به تئاتر دوره رنسانس مى پردازد. او شكوفايى تئاتر را در اين دوره بيشتر به رونق اقتصادى و رواج شهرنشينى مربوط مى داند. نمايش در اين دوره براى اولين بار به خارج از كليسا مى آيد و شخصى به نام كارگردان مطرح مى شود، هر چند كه كارگردان در تمام نقاط اروپا وظيفه مشخصى را عهده دار نيست. در فصل ششم نويسنده سراغ كشورى مى رود كه بيشترين سهم را در فرايند رنسانس داشته است. فرهنگ در اين دوره به سمت اومانيسم (انسان گرايى) سوق پيدا كرد: جايى كه در رنسانس كشور ايتاليا در آن قرار داشت. در اين دوره بسيار به كلاسيك ها توجه كردند و به همين دليل نمايشنامه نويسان شاخصى از رنسانس ايتاليا به جا نماندند. اما كارهاى فنى از جمله نورپردازى و افكت، گرايش به كارگردانى نمايش، كمديا دلارته، نمايش ايتاليا را در دوره رنسانس داراى اهميت مى كند. تئاتر انگليس در قرون وسطى تا سال ۱۶۴۲ بخش بعدى كتاب را به خود اختصاص مى دهد. در اين سال ها نابغه نمايشنامه نويسى جهان در انگليس به دنيا آمد و بهترين آثار نمايشى جهان را نوشت: «ممكن نيست در چند سطر حق مطلب را درباره شكسپير بيان كرد، زيرا هيچ درام نويسى به اندازه شكسپير بررسى و تحسين نشده است.» اما اين دوره پربار نمايشنامه نويس هاى مطرح ديگرى از جمله كريستوفر مارلو، بن جانسن، جان مارستن، جان وبستر و... نيز مى نوشتند و مطرح بودند. در اين دوره بود كه براى تئاتر قوانين دولتى خاصى وضع شد و گروه هاى نمايشى شكل گرفت. در اين دوره نمايش هايى به صورت خصوصى و نمايش هايى براى عموم اجرا مى شد كه ناگفته پيداست كه مخاطبان نمايش هاى خصوصى، اشراف و شاهزادگان بودند. پيدايش لوازم فنى از ديگر دستاوردهاى اين دوره بود. در فصل هشتم براكت به نمايش در اسپانيا تا سال ۱۷۰۰ مى پردازد. اين دوره به خصوص براى خوانندگان ايرانى بسيار جذاب خواهد بود، چرا كه ما شناخت چندانى از نمايش در اسپانيا نداريم. شايد فقط در اين ميان تنها اندكى با «لوپه دوگا» آشنا باشيم. علاقه مندان را به اين فصل ارجاع مى دهم. تئاتر فرانسه در سال هاى ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ مبحث آخرين فصل جلد اول است. در اين دوره فرانسه نيز بسان ديگر كشورهاى اروپايى از جمله ايتاليا به تئاتر كلاسيك توجه بسيار پيدا كرد. شايد به همين دليل باشد كه ظهور اولين درام نويس جدى فرانسوى تا آخر قرن پانزدهم به تاخير مى افتد. حدود سال ۱۵۹۷ اولين درام نويس حرفه اى فرانسه به نام آلكساندر هاردى به صحنه هاى بى جان نمايش فرانسه جانى تازه بخشيد. شايد به غير از كرنى هيچ نمايشنامه نويس مشهورى در اين سال ها مطرح نشده باشد. اما پيدايش مسائلى مثل «سازمان شركت هاى بازيگرى در فرانسه» كه به صورت سهامى اداره مى شدند نقش مهمى در همه گير شدن و اقتصاد تئاتر داشت. تئاتر اين دوره فرانسه پايه گذار چيزى بود كه بعدها به ثمر نشست و همين سبب مى شود با دقت بيشترى به آن نگاه كنيم. • شكوفايى تئاتر جلد دوم كتاب شش فصل دارد. در اين شش فصل، به غير از فصل اول كه به تئاتر شرق اختصاص دارد، تئاتر و شكوفايى آن در قرن هجده و نوزده مورد بررسى قرار گرفته است. تئاتر در اين دو قرن تحولى بنيادين يافت كه در اين فرصت كوتاه تنها مى توان به فهرستى از اين تغييرات اشاره كرد. البته اين تغييرات با شروع قرن بيستم شتاب بيشترى يافت، كه در قالب سبك هاى مختلف نمايشى خود را به نمايش گذارد. در ادامه همين يادداشت اشاراتى كوچك بر اين دوره هم خواهيم داشت كه در جلد سوم كتاب آمده است. در فصل اول جلد دوم كه مى توان آن را فصل دهم از كل كتاب دانست، نويسنده به نمايش در شرق پرداخته است كه معطوف به نمايش سنتى چين و ژاپن است. اشكالى كه به كار اسكار براكت وارد است، عدم توجه او به نمايش ساير نقاط آسيايى است. در اين ميان نبود نمايش هند با سابقه چند هزار ساله اش بيشتر خودنمايى مى كند. نمايش نقاطى ديگر چون ايران نيز در همين مقوله قرار مى گيرد. شايد بررسى بيشتر نويسنده حجم كتاب را مى افزود و شايد او اطلاعات و مستندات چندانى در اين مورد نداشت. اما در همين فرصت كمى كه براكت، به نمايش چين و ژاپن پرداخته، اطلاعات خوبى به خواننده داده مى شود. طرفه آن كه نگاه براكت، نگاهى از بالا نيست. او درس هاى فراوانى از نمايش شرق يادآور مى شود كه مى تواند بسيار براى ما سودمند باشد. در فصل دوم، به تئاتر انگلستان در بين سال هاى ۱۶۴۲ تا ۱۸۰۰ پرداخته مى شود. نويسنده سال ۱۶۴۲ را سالى اساسى در تئاتر انگلستان فرض كرده است. در اين سال است كه مجلس اين كشور، اجراى تئاتر را به مدت پنج سال متوقف كرد: «گروه بازيگران شاه لباس هاى خود را فروختند و تئاتر گلوب ويران شد.» اما اين تعطيلى چندان به درازا نكشيد و درهاى تئاتر در سال ۱۶۶۰ بازگشايى شد. اما در سال هاى اوليه نتوانست به موفقيت قبل دست يابد. براكت بيشتر اشكال را به سمت نمايشنامه نويسى انگليسى در اين سال ها برمى گرداند. در طول اين سال ها نمايشنامه نويسندگان بزرگ انگليسى اجرا نمى شد و در صورت اجرا، تلاش مى كردند كه آنها را با توجه به شرايط زمانه تغيير دهند. نتيجه كار هم اغلب مضحك از كار درمى آمد. گرچه كمى بعد نويسندگانى ظهور كردند، اما اينان هرگز به شهرت اخلاف خود مثل بن جانسن و شكسپير نرسيدند.تئاتر فرانسه، ايتاليا و اسپانيا در قرن هجدهم، مبحثى كه نويسنده فصل سوم را به آن اختصاص داده است. گرچه كه ديگر ايتاليا آن شأن و منزلت گذشته را نداشت، اما در طراحى صحنه هنوز مى توانست درس هاى زيادى براى اروپا داشته باشد. آنها در اين دوره همان گرايش به دكورهاى عظيم و باشكوه را ادامه دادند. دستاوردهاى خانواده «بى بيه نا» بخش عظيمى از اين تحول در طراحى صحنه بود. البته به غير از اين خانواده، خانواده هاى ديگرى نيز بودند. «گرچه طراحان ايتاليايى رهبر صحنه هاى اروپا بودند، اما اين امر در مورد درام نويسان ايتاليايى صادق نبود. چون اپرا در ايتاليا بيش از تئاتر اهميت داشت، غالب نويسندگان ايتاليايى به نوشتن ليبرتو (متن اپرا) بسنده مى كردند» اما در اين بين نويسندگانى هم بودند كه به طور جدى نمايشنامه مى نوشتند. يكى از اين نويسندگان «گولدنى» بود. احياى كمدى دلارته كه تا اواسط اين سده تقريباً فراموش شده بود، توسط او صورت گرفت. در فرانسه وضعيتى متضاد جريان داشت. ولتر، ديد رو، بومارشه و آلن لوساژ از نمايشنامه نويسانى بودند كه دنياى درام به آنها بسيار مديون است. در فصل چهارم (فصل سيزده از كل كتاب) براكت به تئاتر در اروپاى شمالى و شرقى پرداخته است. او معتقد است كه «كندى تكامل تئاتر اروپاى شرقى تا حد زيادى به واسطه فقدان ثبات سياسى و مذهبى در اين كشورها از اوايل سده شانزدهم بود.» از نظر دور نداريم كه منظور براكت از تئاتر اروپاى شرقى تنها آلمان، اتريش و روسيه را دربرمى گيرد. او در اين جا به طور مبسوط به تئاتر آلمان تا آخر سده هجدهم پرداخته است، دوره اى كه نويسندگانى چون لسينگ، گوته و شيلر در آن درخشيدند. او به طور مختصر به تئاتر شمال اروپا از جمله نروژ و دانمارك نيز مى پردازد. تئاتر روسيه نيز در انتهاى اين فصل به طور مختصر مورد بررسى قرار گرفته است. در بين سال هاى ۱۷۹۰ تا ۱۸۵۰ اروپا شاهد درگيرى هاى زيادى بود. براكت فصل پنجم كتابش را به اين مبحث اختصاص داده است. رمانتيسم محصول اين سال ها است. آنها در پس پشت هر مسئله ساده و روزمره اى به دنبال حقيقتى برتر بودند. رمانتيسيسم از آلمان شروع شد. كمتر رمانتيك هاى آلمان به درام پرداخته اند، از ميان آنها شايد بتوان تنها به شلگل و تيك اشاره كرد. اما همين كافى بود كه موج تئاتر رمانتيك اروپا را بگيرد. ويكتور هوگو پديده اين قرن تئاتر اروپا و فرانسه شد. او نخستين كسى بود كه نويسندگان را به كنار گذاشتن وحدت هاى سه گانه ارسطويى دعوت كرد. «شايد مهمتر از همه اصرار داشت هنر بايد از طبيعت آرمانى نوكلاسيك ها فراتر رود و به جايى برسد كه در عين حال والا و عجيب و غريب بنمايد.» طى اين سال ها بازيگران بزرگى در تئاتر فرانسه پديد آمدند. افول تئاتر ايتاليا كه از اول سده هجدهم آغاز شده بود، در اين دوره نيز ادامه يافت. اما تئاتر روسيه در اين دوره جهشش را براى ابتداى قرن بيستم شروع كرد. پوشكين، گريبايدوف و ميخائيل لرموتف از جمله نويسندگانى بودند كه به تئاتر روسيه رونق دادند گريبايدوف در جهان نمايش به دليل نمايشنامه «واى بر هوشمند» در خاطره ها مانده است. او كسى بود كه رمانتيسم را در روسيه رواج داد. گريبايدوف همان نويسنده اى است كه در ايران كشته شد. اما اگر نمايشنامه هاى گريبايدوف را نيز نخوانده باشيم، به اين واسطه او را مى شناسيم. گرچه براكت هيچ اشاره اى به اين موضوع نكرده است. نيكلاى گوگول هم از پديده هاى اين دوره تئاتر روسى ها است. در اين فصل علاوه بر تئاتر بريتانيا به تئاتر آمريكا نيز پرداخته مى شود. در فصل بعدى كتاب، به تئاتر در نيمه دوم قرن نوزدهم در اروپا و آمريكا پرداخته شده است. • تئاتر مدرن جلد سوم كتاب را به طور كلى مى توان مربوط به تئاتر قرن بيستم دانست. ويرايش اول (جلد سوم در ترجمه فارسى و قسمت پايانى در متن انگليسى) به سال ۱۹۷۷ برمى گردد و در فاصله اين بيست و چند سال حوادث زيادى بر سر تئاتر جهان آمده است. چهره ها و سبك هاى ديگرى افزوده شده اند و پس از استقلال بيشتر نقاط آفريقا، اين قاره نيز به جمع مدعيان افزوده شده است. آخرين ويرايش به سال ۱۹۹۹ مربوط مى شود و بيشتر اين تحولات را در بر مى گيرد، هرچند به اختصار كه از خصوصيات كتاب است. در فصل اول به شخصيت ها و جريان هايى پرداخته شده كه تحولات اساسى و بنيادين نمايش را در آغاز قرن بيستم به وجود آورده اند. به راستى كه نمى توان تئاتر امروز جهان را بدون اين شخصيت ها و جريان ها متصور شد. ايبسن يكى از اين شخصيت ها است. او دو دوره نويسندگى دارد. ابتدا به زبانى شاعرانه مى نوشت و بعدها واقع گرا شد. در مقابل اميل زولا با نمايشنامه هاى طبيعت گرايش (ناتوراليسم) مطرح شد. آنتوان، برنار شاو، چخوف، ماكسيم گوركى، موريس مترلينگ، استريند برگ، اسكار وايلد و بسيارى ديگر از نويسندگان از ديگر نويسندگانى بودند كه اين تحولات را ايجاد كردند و طرفه آن كه سبك برخى از آنها از زمين تا آسمان با برخى ديگر فرق مى كرد. شما به هيچ وجه ماكسيم گوركى واقع گرا را نمى توانيد كنار اسكار وايلد تجريدگرا بگذاريد، مگر اينكه زمان چنين كارى انجام دهد. علاوه بر اين نويسندگان تحولات مسائل فنى نيز مزيد بر علت شد تا تئاتر در شروع قرن بيستم دچار تحولى اساسى شود. در فصل دوم جلد سوم كه در واقع فصل هفدهم در مجموع كل كتاب است، تئاتر در بين دو جنگ جهانى مورد بررسى قرار گرفته است. در طول اين سال ها سبك هاى متفاوت هنرى همچنان رو به زياد شدن گذاشت. يكى از اين سبك ها اكسپرسيونيسم بود كه در آلمان متولد شد و تاثير زيادى در سينما و نمايش گذاشت. اما اكسپرسيونيسم سبك منحصر به فرد تئاتر آلمان نبود. برشت با نمايش هاى حماسى و فاصله گذارانه اش، همان قدر مطرح شد كه اكسپرسيونيست ها. در تئاتر فرانسه تنوع اين «ايسم ها» و سبك هاى هنرى شدت بيشترى مى گيرد. فوويسم، كوبيسم، دادائيسم، سوررئاليسم كه همگى مى خواستند در برابر واقع گرايى بايستند، از جمله اين سبك ها بودند، سبك هايى كه تاثير زيادى بر تئاتر و هنر جهان گذاشتند. ژان كوكتو، آندره برتون، آنتونن آرتو و... از جمله نويسنده هاى مطرح اين دوره هستند. شايد نام بردن از همه نويسندگان اين دوره فرانسه خود به اندازه يك كتاب باشد. لوئيجى پيراندللو نويسنده ايتاليايى در اين دوره زندگى مى كرده است. «مرد گل به دهان» او يكى از آثار مهم نمايشى است كه در طول اين سال ها نوشته شده است. اگر در كنار او فدريكو گارسيا لوركا را قرار دهيم كه در همين سال ها و در اسپانيا شعر و نمايشنامه مى نوشت، به اهميت اين دوره بيشتر پى مى بريم. در طول اين سال ها تئاتر روسيه نيز تحول قابل ملاحظه اى يافت. هرچند آنها ديگر چخوف را نداشتند، اما وجود افرادى مثل مايكوفسكى، اين خلاء را تا حدى جبران مى كرد. ميرهلد، واختلانگف، تايرف و بولگاكف هركدام در جايگاه خود تحولى اساسى در تئاتر روسيه ايجاد كردند. كارى كه لاورنس اليويه و تى اس اليوت در انگليس و يوجين اونيل و وايلدر در آمريكا انجام دادند. از نقش افرادى مثل استلا آدلر نمى توان به آسانى گذشت. بازيگرى در آمريكا و جهان بسيار مديون او است. در سال هاى اوليه بعد از جنگ دوم جهانى جهان در بهتى بزرگ فرو رفته بود. فصل هجدهم كتاب به اين سال ها اختصاص دارد. شايد به همين دليل بود كه فيلسوف ها و كسانى كه به فلسفه گرايش داشتند اين سال ها به نمايش رو آوردند. ژان پل سارتر، آلبر كامو، پل كلودل، ساموئل بكت و اوژن يونسكو از جمله اين نويسندگان هستند. تئاتر آمريكا هم با ظهور افرادى چون آرتور ميلر و تنسى ويليامز در اين سال ها جدى تر شد. محل تولد شكسپير هم در طول اين سال ها پيتر شفر را به جهان نمايش معرفى كرد. فصل نوزدهم كتاب به تئاتر آفريقا اختصاص دارد. نمايش اين منطقه از جهان پيش از اين چندان مورد توجه قرار نمى گرفت. اما مستقل شدن آنها با توجه جهانيان به هنر و تئاترشان همراه شد. تئاتر آفريقا نيز با استفاده از آيين و مناسك سنتى اش، زبانى نو را به جهان نمايش تقديم كرد. در فصل بيستم كتاب، تئاتر از سال ۱۹۶۰ تا پايان قرن بيستم، مورد بررسى قرار گرفته است. تئاتر در طول اين دوران نه تنها از مردم فاصله نگرفت كه بيشتر به مسائل اجتماعى پرداخت. البته در اين ميان كسانى هم بوده اند كه همواره، نگرشى تجريدى به نمايش داشته اند. داريوفو را مى توان جزء آن دسته از نويسندگان و كارگردان هاى تئاتر داشت كه توجه ويژه اى به مردم و تماشاگران داشت. از او كه بگذريم به گروتفسكى مى رسيم. او مبدع تئاترى است كه امروزه آن را تئاتر بى چيز مى ناميم. او معتقد بود كه «تئاتر بيش از حد لازم از فنون هنرهاى ديگر به ويژه سينما و تلويزيون اخذ كرده و جوهر اصلى خود را باخته است.» بازيگران كار او گريم نمى كردند و به جاى آن تمرينات ويژه اى انجام مى دادند. از دكور در كارهاى گروتفسكى خبرى نبود. آخرين فصل كتاب به تئاتر آمريكا و انگلستان در سال هاى نيمه دوم قرن بيستم پرداخته مى شود. پيتر بروك بى شك مهمترين نامى است كه در طول اين سال ها نامش را مى شنويم. اما در كنار او هارولد پينتر، ديويد استورى و تام استپارد هم بوده اند كه تئاتر را همچنان شكوفا نگه داشته اند. مشكلات ترجمه نوشته شده، فصل اول كتاب آمده است. فصل اول به پيدايش تئاتر در ابتداى تاريخ بشر اشاره شده است. بديهى است كه براكت نيز به مانند بسيارى از مورخان تئاترى، در ابتدا به مسائلى چون خاستگاه آيينى هنر نمايش اشاره داشته باشد و خاستگاه نمايش را از اين مسير ببيند. البته با توجه به كمبود منابع و اسناد معتبر، نظريه ها در مورد خاستگاه هنر تئاتر چندان متفاوت نيست و بيشتر بر همين آيينى بودن آن تاكيد دارند. اما به هر حال به غير از خاستگاه آيينى، خاستگاه هاى ديگرى نيز براى تئاتر پيش بينى مى شود كه براكت به آنها نيز اشاره كرده است. قصه سرايى، تقليد از طبيعت و نقدى كه با استفاده از نمايش مى شد، از ديگر خاستگاه هاى هنر نمايش است. فصل دوم و سوم كتاب را مى توان يكى از مهمترين بخش هاى آن دانست. مولف در اين دو بخش به تئاتر يونان و روم پرداخته است و از آنجايى كه تاريخ تئاتر جهان هرچه دارد از اين دو دوره و ساختار نمايش در اين دو دوره دارد، اهميت آنها بر هيچكس پوشيده نيست. اما نمى توان تاريخ نمايش در يونان و روم را مسئله اى پيوسته دانست. نويسنده اين نكته را نيز در نظر داشته و به واسطه آن تاريخ اين دو دوره را نيز به دوره هاى كوچك ترى تقسيم كرده است. در ابتداى فصل اشاره هاى كوچكى به هنر مابين همسايگان يونان قبل از دوره شكوفايى هنر در اين كشور رفته است. نويسنده آورده است كه هنر و تمدن يونان در سده هشتم تا ششم پيش از ميلاد شكل گرفته است.اولين چيزى كه بعد از اين مورد بحث قرار گرفته است خاستگاه تراژدى در يونان باستان است. سپس برحسب تاخر و تقدم، نمايش در سده ششم پيش از ميلاد بررسى شده است. اين دوره صدساله را نمى توان چندان با اهميت شمرد. نويسنده به سرعت سراغ سده پنجم پيش از ميلاد مى رود. اين دوره از اهميت بسيارى براى ما برخوردار است. وجو

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.