کتاب کژ راهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده اثر احسان طبری
حوادث تاریخی پر سخن پر رمز و اشره است و فصیح تر و گویا تر از مقولات سرا به نمی گذشته خود و ادار کرده است. زیرا شخصیت من در کوره جریانی، سرشته شده که با علی آن گذشته خود آن شخصیت نفی میشود. این دیدگاه غیر از دیدگاه کسانی است که در منگنه خودستایی، کین نوزی رشک و افتراء فشرده شده و حدیث گذشته را وسیله اثبات خود و خرد کردن دیگران می سازند. حزب توده که خود را اخلاصمندانه حزب توده ایران می نامید، ولی در ایدئولوژی و در عمل سیاسی و اجتماعی خود در واقع و در حقیقت متعلق به ایران و مرد. آن کشور نبود. در مهر ماه ۱۳۲۰) یعنی در تاریخ تأسیس خود گذشته بر تفصیل و مبسوطی را از سازمانهای هم عقیده با خود (یعنی سازمانهای مارکسیستی همراه داشت.
بدون آناهی ولو مجمل با این گذشته، شناخت دقیق این حزب دشوار است میگوئیم آگاهی مجمل، زیرا آگاهی مفصل آن تکرار تاریخ معاصر ایران است چیزی که در ثبت و صلاحیت نویسنده نیست، بعلاوه این وظیفه بیرون از صلاحیت یک خاطره نویس است. مبارزه مارکسیستها در ایران از مدتها پیش از تأسیس حزب توده و حتی کمی پیش از حزب کمونیست ایران آغاز شده است. معمولاً زمان تشکل سراسری مارکسیستها در ایران را بعه دوران یعنی دوران سوسیال دمکراسی»، «دوران کمونیستی و دوران توده ای تقسیم می کنند. این تقسیم لا اقل در ین تاریخ نویسان توده ای مقبولیت یافته است.
این سه دوره سرشار است از مبارزه ای فاجعه آمیز و پر از فراز و نشیب همراه با شکستها و ورشکستگیها که طی آن گمراهان صدیق و یندار باف، قربانی دسیسه های آگاهانه کارکنان ایرانی کمونیسم بین المللی (کمینترن) و حتی عمال مستقیم شوروی شدند بسیاری از آنان به دست ارتجاع ایران یا به دست استبداد استالینی نابود و با در نهایت عملکرد مارکسیستها در ایران اجرای خدمت به ابر قدرت شرق بود. شرمساری به قدرت ارتجاعی یعنی به رژیم ستمشاهی پهلوی موجود در ایران تسلیم شدند.
در ماهیت ماركسيتها یعنی کسانی که با اعتقاد به جهان بینی و ایدئولوژی مارکسیسم نبرد در راه آن را پذیرفته بودند به طوع و رغبت تحت عنوان مقبول روش بین المللی جنبش کارگری انترناسیونالیسم)، در قبال منافع ابر قدرت شرق بعنوان وطن این انترناسیونالیزم بیعت کردند و در نتیجه پروانی نداشتند که در این کار خانواده مصالح و منافع مرده کشورشان را لگد سال کنند. این بیگانگی از مرده و میهن خود یکی از دلایل منفرد و منزوی بودن مارکسیستهاست.
دلیل دیگری که به انفراد و مطرودیت مارکسیستها در جامعه ایران منجر شده بی اعتقادی مارکسیسم نسبت به مذهب و از آن جمله دین حنیف اسلام و بی اعتنایی متکبرانه آنها به معارف اصیل و غنی اسلامی است. شیفتگی بهار کیسم که خود نشأت گرفته از فرهنگ غربی است، آنها را از شناخت عمیق نسبت به اسلام بی خبر و بیزار می نمود و در نتیجه منفرد و منزوی گشته و طعمه آسانی برای شکارگران بین المللی و ابر قدرت شرق شدند. در گریز از خشم و نفرت مرده، کسب لطف حامیان بیگانه برای این طرد شدگان نتیجه ای محتوم بود. ایدئولوژی مارکسیستی و اصل انترناسیونالیسم در این ایدئولوژی دریچه رخنه دستهای بیگانه ای میشد که در ایران منافعی برای خود قائل بودند و بالنتيجه و در عمل، جاسوس پروری می کردند.
در بین مارکسیستها گروه معدودی از تابعان و سرسپردگان و مجریان بلا اراده فرمانهای مراکز بین المللی بویژه ابر قدرت شرق وجود داشتند افراد دیگری نیز بودند که در صورت سرکشی و عده مراعات تبعیت بی چون و چرا علی رغم شخصیت نام آور خود از اعتماد آن مقامات اصلی محروم میشدند. این واقعیت تنها امروز بر برخی مارکسیستهای متعصب که مکتب خجلت آور شکست را در قبال عدالت اسلامی آزموده اند، روشن می گردد. زمانی بود که همه همین را میگفتند ولی مارکسیستها گوش بدهکاری به این سخنان نداشتند. دیوار تعصب و جزم گرایی و تکبر مارکسیستی در قبال هر انتقادی سخت و نفوذ ناپذیر است.
انجمنهای غیبی سوسیال دمکرات بطور اجمال باید گفت که تاریخ تشکیلات مارکسیستی در ایران با تشکیل انجمنهای غیبی سوسیال دمکرات در ایران آغاز می شود. انجمنهای سوسیال دمکرات در سه شهر تهران تبریز رشت تشکیل شده بود نمایندگان معروف این انجمن در تهران که تحت رهبری یک کمیته سه نفری فعالیت داشت عبارت بودند از: ملک المتکلمین سيد جمال الدين واعظ اصفهانی محمدرضا مساوات سید اسد الله خرفانی، ابوالحسن میرزا شیخ الرئيس، میرزا سلیمان خان میکده میرزا یحیی دولت آبادی نصرت السلطان، شیخ ابراهیم تبریزی حیدرخان عمواوغلی، صادق طاهباز میرزا ابوالقاسم صور اسرافیل، یحیی میرزا اسکندری سلیمان میرزا اسکندری ضیاء السلطان این افراد در پخش فکر مشروطیت، نقش بزرگی ایفاء کردند.
پس از حادثه کودتای محمد علی میرزا و استقرار استبداد صغیره (۱۹۰۸ میلادی) عده ای از این افراد در باغشاه بازداشت شکنجه و کشته شدند و با در اثر تعقیب عمال دولت در بدر و نابود شدند. باید تصریح کرد که نمایندگان سوسیال دمکرات (اجتماعيون عاميون) «مارکسیسته بمعنای واقعی کلمه نبودند و در بینش خود تصور احساسانی و رومانتیک درباره دمکراسی مردم و انقلاب زحمتکشان داشتند و شیوه های پارلمانی وعظ روحانی و ترور انقلابی افراد ارتجاعی را دنبال میکردند و حتی برخی از آنها در سازمان فراماسون» و «جمعیت آدمیت که خود به فراماسون مربوط بود عضویت داشتند. سرنوشت تاریخی این افراد نه تنها گوناگون است، بلکه در برخی موارد متناقض است و عملشان از خدمت تا خیانت فرق می کند و هر کدام باید جداگانه مورد بررسی مشخص قرار گیرد.
اما نمایندگان سوسیال دمکرات تبریز مرکب بودند از شیخ سلیم، میرهاشم، حاج رسول صدقیانی، آقاتقی شجاعی علی مسیو، میرزا علی اصغر خوئی حسین آقا فشنگچی، شریف زاده تقی زاده، میرزا جواد ناطق، حاج علی دواچی و غیره این انجمن نیز نقش مهمی در قیام تبریز و جنبش مشروطیت داشت، و نقش بعدی بسیاری از آنها تعلق به مارکسیسم نداشت ارتباط برخی از این افراد با آن کسانی که از روسیه و شهر باکو بود و لنین آنها را نیمه روشنفکران مسلمان ماوراء قفقاز که فراموش کرده اند که آنها اتباع روسیه انده (کلیات، ج ۱۰) می نامید یکلی فرق داشت.
ستارخان بوسیله برخی از این افراد جلب شد ولی در عمل شخصیت مستقل خود را نشان داد و از جانب مردم، قهرمان آزادی لقب گرفت. اما نمایندگان سوسیال دمکرات رشت عبارت بودند از سردار محیی، میرزا کریم رشتی میرزا حسین کسمایی سید اشرف الدین گیلانی (مدیر) نسیم شمال) و یمیکیان قابل ذکر است که سرگو ارژنیکیدزه با چهل نفر گرجی و صد نفر آذربایجانی برای شرکت در انقلاب مشروطیت به ایران آمدند و عده ای از آنها از جمله ارژنیکیدزه به رشت آمد و بویژه با سردار محیی همکاری داشت.
به این ترتیب این جریان را میتوان تا حدى مقدمة تشکیل حزب بعدی، یعنی «حزب کمونیست دانست. حزب کمونیست ایران تشکیل حزب کمونیست ایران در محله صابونچی» واقع در با کوه تحت عنوان «حزب عدالت در ماه مه ۱۹۱۷ در اواخر جنگ جهانی اول، انجام گرفت و اسدالله غفارزاده بعنوان صدر این حزب انتخاب شد. آنطور که پیشه وری در «تاریخچه حزب عدالت منتشره در روزنامه اش به نام آژیر مینویسد بیچاره را یعنی غفارزاده را پیش از آنکه خود را به جنگل برسانده در خیابانهای رشت مورد حمله قرار دادند، بوسیله اشخاصی که اسم آنها را لازه نمیدانم به قلم بیاورد. (آژیر، ۱۳ آبان (۱۳۲۲) حزب عدالت روزنامه ای به نام بیرق عدات منتشر می کرد. بر اساس همین حزب است که در تابستان ۱۳۹۹، «حزب کمونیست ایران، تشکیل می شود.
خرید کتاب کژ راهه اثر احسان طبری
پس از اولین کنگره حزب کمونیست (که در انزلی تشکیل شد، چهار نفر سخنگوی این حزب شمرده می شدند یعنی کامران آقازاده (آقایف)، سلطان زاده، پیشه وری و سرانجام و مهمتر از همه حیدر عمو ا و علی کامران آقازاده که بعدها نماینده حزب در کمینترن شد و تبعیت شوروی را پذیرفت. سلطان زاده آوانس میکائیلیان از طرف شعبه شرق کمینتون مامور ایران گردید و از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۱ نماینده رسمی ایران در کمینترن بود. سلطان زاده تئوریسین» و از نزدیکان بوخارين عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست شوروی بود.
وی زبان روسی را بطور کامل می دانست ولی نمی توانست به خط فارسی بنویسد. او سرانجام در مقام مسئولیت کمینترن جزء گروه زینوویف و کامف و بوخارین بازداشت گردید و به دستور استالین هلاک شد. ۳. پیشه وری (سید جعفر جواد جاده که در هشت سالگی به روسیه رفت بعدها در حزب عدالت، فعال بود و در کنگره اول حزب کمونیست ایران بعنوان یکی از اعضاء کمیته مرکزی انتخاب شد و پس از شکست «جنبش جنگل مأمور کار حزب در تهران شد و سرمقاله های روزنامه حقیقت به مدیریت سید محمد دهگان را او می نوشت .. حیدرخان افشار تاری وردی معروف به حیدر عمو اوغلی که زندگی سیاسی مفصل و عجیبی دارد و درباره او کتابهایی به فارسی نگاشته اند که جا دارد به نقد کشیده شود. او در جنبش مشروطیت شرکت فعال داشت. و برای رفع اختلاف ما بین حزب کمونیست و نهضت ملی جنگلیها به ایران آمد و سخنگوی رسمی حزب شد، ولی کاری از پیش نبرد و سرانجام نیز بسزای اعمالش رسید و کشته شد.
در واقع کوشش حیدره مو اوغلی برای سازش دادن اسلام که میرزا کوچک خان بیرو آن بود با الحاد که کمونیستهای ایران هوادار علنی آن بودند کوشش بی سرانجامی بود و حیدر عمواوغلی نتوانست میرزا را تحت نفوذ خود درآورد. اما در کنگره دوم حزب کمونیست معروف به کنگره ارومیه» که در واقع در شهر رستوف تشکیل شد سخنگویی و رهبری حزب بر حسب محیط مکانی، به چند قسمت تقسیم شد سخنگوی حزب نیک بین در روسیه مقیم بود و مرتضی علوی (مدیر مجله پیکار) در آلمان فعالیت داشت و پیشه وری که در تهران کار می کرد.
رضاخان با اقامه دعوی و ایجاد محاکم آلمان علیه پیکاره آن را تحت فشار قرار داد و در نتیجه انتشار این مجله قطع شد. آخرین فعالیت حزب کمونیست در دوران دیکتاتوری رضاخان فعالیت حزب کمونیست تحت رهبری سه تن ارانی، کامبخش و کامران در ایران و انتشار مجله دنیاست که بعداً به آن اشاره خواهم کرد. فعالیت حزب کمونیست، توسط حزب توده پیدایش حزب توده به هنگام آغاز فعالیت حزب توده سلیمان محسن اسکندری البته بدون داشتن عنوان دبیر کل زیرا چنین عنوانی در آئین نامه حزب نبود، در حزب «حق امضاء داشت و عملاً رهبر حزب توده شمرده می شد. پس از مرگ او ظاهراً ایرج اسکندری حق امضاء داشت زیرا او در یادداشتها راجع به تاریخ حزب که در مجله خاورمیانه در پاریس منتشر می کرد، این ادعا را نوشته است.
پس از کنگره اول نور الدين الموتى حق امضاء داشت ولی احدی او را بعنوان رهبر حزبه نمی شناخت در کنگره دوم حزب اساسنامه ای به تصویب رسید که مقام دبیر کل را تصریح و حدود وظایف او را تعیین کرد. در این کنگره رادمنش بعنوان دبیر کل تعیین شد و پس از چندی دولت زمان محمد رضا شاه)، حزب را غیر قانونی اعلام کرد. رادمنش با این عنوان به شوروی مسافرت کرد. از کنگره دوم تا پلنوم چهاردهم (یعنی مدت ۲۰ سال رادمنش در خارجه دبیر کل بود. بعداً این عنوان به دبیر اول تغییر یافت.
را دستش با سمت دبیر کل در محافل حزبی جهانی، شناخته گردید و در سافرت به عراق در دوران حکومت بعث از این عنوان استفاده می کرد. پس از خلع رادمنش از این مقام ایرج اسکندری به آرزوی قدیمی خود دائر) به دبیر اول شدن نائل آمد از پلتوم تا پلنوه (۱۶) پلنوم شانزدهم کیانوری را بعنوان دبیر اول انتخاب کرد و او تا انحلال حزب توده این بار بر اساس اعترافات این حزب به خیانت انجام گرفته در این سمت باقی بود. چون در این یادداشتها به تفصیل بیشتری از جریان حزب توده حکایت می شود