از خاموشی خسروشاهانی، طنز نویسی که به “عزیزنسین” ایران شهرت داشت، سالهای چندانی نمی گذرد. خراسانی بود و لهجه نیشابوری اش شناسنامه زبان تند و گاه تلخش بود. شیرین مینوشت اما تلخ و صریح سخن میگفت! در هر تعریفی و خاطره شاهانی، حتی در جدی ترین آنها، نکتهای از طنز نهفته بود. حتی در آخرین مصاحبهای که در بسترمرگ برای تدوین تاریخ شفاهی مطبوعات ایران کرد. او که سالها خبرنگار مجلسین بود و قلمزن شناخته شده روزنامهای نظیر کیهان و مجلات معروف و پرتیراژ زمانه اش، وقتی خواست در باره آشنائی مادر و پدرش سخن بگوید، چنین گفت: دهم دی ماه ۱۳۰۸ درنیشابور به دنیا آمدم. پدرم علی اصغرنام داشت. متولد قوچان و کارمند دولت بود. مادرم علویه بیگم متولد تهران بود. خانواده مادرم برای زیارت رفته بودند مشهد. مقدمات ازدواج پدرو مادرم درهمان سفر زیارتی فراهم شد! ۱۵ بهمن ۱۳۲۲، درجریان جنگ جهانی، پدرم رفت زیرماشین متفقین. فوت کرد و من ناچارشدم درس را رها کنم و بدوم دنبال نان. درباره داستان : داستان، بازآفرینش رویدادها و حوادثِ به ظاهر واقعی است، داستان واگویی و تکرار واقعیت نیست. داستان فراوردهای است تخیلی که در جهان خود واقعی نمایانده میشود.داستان یا قصه به نثری گفته میشود که روایتی تخیلی در آن نقل شود. داستان شامل انواع رمان، داستان کوتاه و داستانک است. از ابر متنها هم در داستانهای امروزی استفاده میشود. داستان از انواع ادبی است، شامل آثاری که از تخیل نویسنده خلق شده است و حوادث و شخصیتهای آن واقعیت ندارد. واژهٔ داستان مرکب از دو بخش «دا» و «ستان» است که «دا» از ریشهٔ هندواروپایی: *dʰē- ؛ ریشهٔ فارسی باستان و اوستایی: dā- (آفریدن، ساختن)؛ سنسکریت: dʰā- و فارسی میانه: dah- (آفریدن) و بخش «ستان» پسوند مکان و زمان است، بدین رو داستان؛ «جا» و «گاهِ» آفریدن است. (واژهٔ story در انگلیسی برگرفته از history و histoire (تاریخ) است.)