کتاب سرچشمه اثر آین راند ترجمه مینا شریفی ثابت
بسیاری از من میپرسند از اینکه کتابم - سرچشمه - در طول ۲۵ ساله اخیر بارها تجدید چاپ شده چه احساسی دارم ویکتور هوگو به بهترین نحو احساس مرا بیان داشته اگر یک نویسنده صرفا برای دوران خویش می نوشت همین امروز قلم را میشکستم و دور می انداختم زندگی افکار و نوشته های برخی نویسندگان از جمله خود من در یک محدوده زمانی نمی گنجد هدف واقعی نگارش و انتشار کتاب های داستانی این نیست که طی چند ماه و یا چند سال به فروش برسند و بعد هم از صحنه روزگار محو شوند. یکی از اسفبار ترین جنبه های ادبیات امروز این است که با کتاب درست همان رفتاری را میکنند که با مجله همانگونه نوشته میشود. به همان طریق خوانده میشود و به همان سرعت هم ناپدید میشود. عمده ترین امتیاز مکتب ادبی رمانتیسیسم ماندگاری آن است و این در ادبیات امروز کمتر دیده میشود لازم میدانم محض اطلاع دانش پژوهانی که کمتر موقعیت جستجو و کند و کاو در این مکتب را پیدا میکنند بگویم که رمانتیسیسم بعد عقلانی و فکری مکتبهای هنری است. رمانتیسیسم نه فقط با مسائل روزمره بلکه با اصول بنیادین همیشگی مطلق جهانی و در رابطه با بقای بشریت سر و کار دارد.
رمانتیسیسم ثبت وقایع و با عکس گرفتن از آنها نیست رمانتیسیسم خلاق است منعکس کننده و پیش بینی کننده است. به قول ارسطو رمانتیسیسم صرفا با آنچه که هست درگیر نیست بلکه آنچه را که ممکن است باشد و یا میبایست باشد. منعکس می سازد. برخی روزآمد بودن و ارتباط با زمان حاضر را مهمترین وظیفه مکتب های هنری میدانند. به نظر من بشر امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند نگریستن به جهان و هستی به گونه ای است که به راستی میباید باشد. منظور من این نیست که از قبل میدانستم کتابی را که مینویسم طی ۲۵ سال بارها تجدید چاپ خواهد شد؛ خیر من اصلا به زمان محدود و خاصی فکر نمی کردم تنها می دانستم این کتاب اثری است که می بایست باقی بماند و همینطور هم شد.
از سال ها پیش و در تمام دورانی که ۱۲ ناشر مختلف چاپ کتاب سرچشمه " را رد کردند به ماندنی بودن آن واقف بودم برخی از این ناشران معتقد بودند که کتاب سرچشمه بیش از حد روشنفکرانه و زیادی بحث انگیزه است و اعتقاد داشتند که چنین کتابهایی مخاطب کافی نداشته و در نتیجه فروشی هم نخواهند داشت. آن دوران مشکل ترین دوره کتاب سرچشمه بود. اگر اینها را مینویسم صرفاً محض خاطر آن دسته از نویسندگانی است که با چنین دیدی مینویسند و با چنان دشواریهایی روبرو میشوند. میخواهم به آنها بگویم که همان اتفاقی که برای سرچشمه افتاد برای نوشته های آنها هم رخ دادنی است.
در اوایل ۳۰ سالگی ام نمایشنامه ای بنام ایده ال نوشتم. در مقطعی قهرمان زن این نمایشنامه میگوید میخواهم شکوه زنده بودن و به واقعیت پیوستن روباهایی را که خلق کرده ام در دوران حیاتم ببینم. میخواهم ببینم که همه واقعیت دارند میخواهم بدانم که کس دیگری در گوشه ای از این دنیا هست که همین خواسته ها را دارد و گرنه چه سود از آرزو داشتن تلاش کردن در جهت رسیدن به آن آرزوها و در شوق رویاهای دست با یافتنی سوختن؟
جان انسان هم باید تغذیه شود و گرنه پژمرده شده و می میرد. در طبیعت بشر و یا هیچ جنبنده دیگری نیست که از بدو تولد تسلیم شود. از رویاها و ادعا هایش چشم پوشی کند زنده بودنش را لعنت فرستد و به بیراهه کشاند مراحل و جریانهای تخریبی وجود دارند که چنین روندی را موجب میشوند. سرعت تأثیر این جریانها از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. برخی با کوچکترین تا ملایمتی تسلیم میشوند پاره ای رویا هایشان را می فروشند. عده ای به مرور خسته شده و بدون اینکه بفهمند چه وقت و چگونه این اتفاق افتاده اشتیاقشان را از دست میدهند و بعدها تمامی این شور و اشتیاق ها در باتلاق تفکر بزرگترهایی که دائما به آنها گوشزد می کنند که برای رسیدن به بلوغ فکری باید رویاها را کنار گذاشت و برای رسیدن به امنیت باید ارزش های فردی را فراموش کرد ناپدید میشوند. اما تعدادی اندک همچنان استوار میمانند و با اعتقاد به اینکه خیانت به رویاها جایز نیست به راهشان ادامه داده و به رویاهای شخصی شان شکل می بخشند
. آینده شخص هر چه میخواهد باشد اما واقعیت اینست که انسان از آغاز در جستجوی آن بصیرت اصلی است که در ذات بشر و هستی نهفته است. در این مسیر رهنمودهایی اندک وجود دارند سرچشمه یکی از آنهاست و این خود یکی از دلایل اصلی تداوم جذابیت کتاب است. اهمیتی ندارد که در هر سل فقط تعداد اندکی هستند که توان درک و شایستگی تحقق بخشیدن به منزلت اصلی بشر را دارند و این امر هم که تعدادی به این پایگاه و مرتبه خیانت میکنند مسئله ای بی اهمیت است. همان افراد انگشت شمار هستند که دنیا را به حرکت و جنبش وامی دارند و به زیستن معنی می بخشند. مخاطب نوشته های من هم همواره همان تعداد اندک بوده اند. من نگران آن دیگران نیستم خیانت آنها به من و یا به سرچشمه ها نیست، بلکه این جان خودشان است که به آن خیانت می ورزند.