نویسنده ی مشهورالکساندربا نوشتن کتاب معماری و راز جاودانگی در تنها فصل این بخش،با بیان اینکه«راه بیزمان روندی است که نظم را فقط از خود ما برمیآورد»، تأکید میکند که این روند اکتسابی نیست،بلکه اگر ما بگذاریم،خود روی میدهد و هر بنا و شهری،تنها به میزانی زنده است که به راه بیزمان ملزم باشد؛راه بیزمان برای بناسازی وجود دارد.عمر این راه به هزاران سال میرسد و امروزه نیز همان است که همیشه بوده. بناهای بزرگ سنتی گذشته و روستاها و خیمهها و معابدی را که بشر در آنها همچون خانهی خود احساس راحتی میکند،همواره کسانی ساختهاند که با جوهر این راه قرابت زیادی داشتهاند.ساختن بناهای بزرگ،فضاهای بزرگ،فضاهایی که در آنها بتوان خود را دریافت، فضاهایی که در آنها بتوان احساس حیات کرد،جز از این راه ممکن نیست. نویسنده در ادامه،نظر خوانندگان را به این موضوع جلب میکند که این راه(راه بیزمان)چنان استوار است که از طریق آن صدها نفر میتوانند با هم شهری پدید آورند؛شهری که زنده و پرتحرک،آرام و آرامشبخش باشد؛شهری همانند زیباترین شهرهای تاریخ.