شمیم بهار متولد 1317 نویسندهی نوگرا و جریانگریز، ناشر و منتقد ادبی و سینمایی جریانساز ایران در دهههای چهل و پنجاه شمسی بود. وی آثارش را در نشریهٔ روشنفکری اندیشه و هنر منتشر میکرد و هیچگاه تن به چاپ کتاب و مصاحبه نمیداد. همین مسأله به همراه عدم حضور آشکار وی در جامعهٔ ادبی سه دههٔ گذشته از وی «معمایی» میسازد که تا به امروز نیز باقی ماندهاست
بهار داستانهایش را در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ در دورهٔ پنجم مجلهٔ اندیشه و هنر چاپ کرد داستانهایی که توصیفی از بحران نومیدیهای احساسی روشنفکران اروپادیدهٔ مرفهاست. داستانهایی که به دلیل حضور شخصیتهای پیوسته و تکرارشونده، در کنار هم یک کلیت را تشکیل دادند. کلیتی که بیانگر دغدغهها و اصول رفتاری قشر روشنفکر و شکستخوردهٔ سالهای دههٔ سی و چهل است. تمامی این داستانها مضمونی عاشقانه دارند و به شیوهٔ آثار داستاننویسانی چون سالینجر نوشته شدهاند
«طرح» نخستین داستان بهار است که در تابستان ۱۳۴۲ در نشریهٔ اندیشه و هنر به چاپ رسید. این داستان و دو داستان «اینجا که هستم» و «پاییز» تجربههای نخست نویسندهاست که گرچه نشان از نویسندهای با گرایشهای نوجویانه دارد، مقدمهای بر داستانهای دیگر نویسنده نیز محسوب میشود. این دو داستان در فضای غربت در اروپا میگذرد
.
وی در «سه داستان عاشقانه (روایتهای بهمن، گیو و فرهاد)» (۱۳۵۱) نیز با حفظ همین اصول فروافتادن آنها را در یک فضای ذهنیتر به سرانجام میرساند. در این اثر، وی احساسهای قهرمانان خود را به شیوهای عاشقانه و غربتناک به خواننده انتقال میدهد.
دیگر داستانهای بهار که همگی در «اندیشه و هنر» به چاپ میرسد عبارتند از: «ابر بارانش گرفتهاست»، «اردیبهشت چهلوشش»، «شش حکایت کوتاه از گیتی سروش»، «فرهاد- گیو- بهمن». در داستانهای شمیم بهار شخصیت گیتی تکرار میشود. هفت داستان بهار تکمیلکنندهٔ پازلی است که به گیتی ختم میشود. حضور گیتی در تمام داستانها باعث میشود ما نتوانیم بدون در نظر گرفتن همهٔ داستانها دربارهٔ کلیت داستانهای بهار نظری بدهیم.
آخرین داستان بهار در پاییز ۱۳۵۱ نوشته شدهاست. بعد از این، داستان دیگری از بهار در نشریات یا در جایی دیگر به چاپ نرسیده و این نویسنده همواره در سایه باقی ماندهاست.
بنا به گفتهٔ اطرافیان وی، بهار رمانی نیز دارد که تا کنون به چاپ نرسیدهاست و تعداد معدودی از نزدیکان به او موفق به خواندنش شدهاند]
معدود کسانی چون امید روحانی، آیدین آغداشلو، بیژن الهی، بهزاد رحیمیان و شاید این اواخر زویا پیرزاد (آن هم به واسطه شاید) باشند که در این چند سال از او و اوضاع او خبر داشته باشند. بیژن الهی او را وصی خود بعد از مرگش قرار داده تا مسئولیت انتشار آثارش را برعهده بگیرد.]
همینطور، کتاب «چراغها را من خاموش میکنم» اولین اثر «زویا پیرزاد» توسط شمیم بهار ویراستاری شده و آنطور که میگویند ویرایش اساسی نیز شدهاست.]
در اولین دوره از جایزهٔ روزی روزگاری که ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ برگزار شد، در بخش داستان کوتاه از شمیم بهار و در بخش رمان از اسماعیل فصیح تقدیر به عمل آمد.]
بعد از دورهٔ پنجم اندیشه و هنر که دیگر شمیم بهار در آن نبود - و از آن موقع دیگر کسی به شکل رسمی از او خبری ندارد - این نشریه دیگر وزن سابق را نداشت و افول کرد و سال ۱۳۵۳ هم توقیف شد. تنها در سال ۱۳۵۹ یک شماره از آن بیرون آمد و از سال ۱۳۸۸ دوباره نشریه با مسؤولیت ناصر وثوقی، مدیر مسؤول اولیه و با شکل و شمایل دیگر منتشر شدهاست.]
آثار
شش داستان: طرح، اینجا که هستیم، پاییز ابر بارانش گرفته، اردیبهشت چهلوشش، تهران: [بینا]، [بیتا]
شش حکایت کوتاه از گیتی سروش، تهران: [بینا]، [بیتا]
سه داستان عاشقانه، تهران: [بینا]، خرداد