دانلود کتاب سنگ هفت قلم بر مزار خواجگان هفت چاه اثر دکتر ابراهیم باستانی پاریزی
يك مورخ طبسی گفته است که همه مردم طبس دروغگو هستند. چون این حرف را يك مورخ طبسی نقل کرده، پس هر چه آن مورخ طبسی گفته باید راست بوده باشد اما دروغ است، زیرا اگر همه مردم طبس دروغگو باشند چون او هم طبسی است، پس آنچه او گفته دروغ باید بوده باشد یعنی دروغ باید باشد این حرف که مردم طبس همه دروغگو هستند معمولا اهل فلسفه و منطق این قصه را در مثال استدلال از نوع مغالطه و سفسطه بکار میبرند و توضیح می دهند که چطور می شود با يك مقدمه چینی غلط دو نتیجه متعارض به دست آورد: هم حرف بك مورخ طبسی را میشود دروغ پنداشت و هم آن را راست شمرد حقیقت آنست که بعضی اشخاص بدشان نمی آید که این حکم را در باب تمام مورخان عالم تسری دهند.
خصوصاً اگر این حرف را درست تصور کنیم که تاریخ مجموعه نوشته هایی است از حوادثی که هرگز آنطور اتفاق نیفتاده به قلم مورخینی که خود هرگز آن حوادث را به چشم ندیده اند!» این روزها خصوصاً بعد از انقلاب خودمان باب شده است که همه اهل تحقیق و اهل سیاست قبل از هر چیز و هر کس مورخان را زیر مهمیز پرخاش و متلک و تحقیر میگیرند و بلافاصله همه را به يك چوب می دانند که اینان مشتی دروغگو و متملق و چابلوس بوده اند که اصرار داشته اند گرگ و میش را از يك آبشخور آب دهند و نه کرسی فلك را زیر رکاب قزل ارسلان می نهاده اند تا بر سفره ای بچرند و لقمه ای ببرند.
البته بلافاصله خودشان اظهار نظر میکنند که فلان پادشاه فلان عیب داشته و فلان حاکم فلان ظلم کرده و مورخان، از حکام ظالم، فرماندهان عادل پرداخته اند. غافل از آنکه چنین نیست، زیرا باز هم همان کسانی که فلان ظلم و فلان حکم ناحق را به ناف فلان حاکم می بندند، حرف آنان بدین جهت مورد قبول است که متکی به اظهار نظر یکی از همان مورخان است.
به خاطر دارم که چندی قبل استاد اجل بزرگوار سید محمد علی جمال زاده بعد از خواندن كتاب يعقوب ليث تألیف بنده، اظهار محبت نموده تمام صفحات را حاشیه نوشته اند و اصل کتاب حاشیه زده را نزد مخلص پس فرستاده اند که جزء اسناد گرانبها و افتخارات بنده است در ضمن البته مختصر کنایه ای هم زده اند که آدمی که اینطور بوده و اینقدر آدم کشته و آنقدر ثروت بهم زده و آن قدر پول از فارس و خراسان برده، چطور مورد عنایت آقای باستانی واقع شده است؟
برای خرید کتاب سنگ هفت قلم بر مزار خواجگان هفت چاه نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
منتهی جناب استاد همین کنایه را هم وقتی به بنده زده اند که تمام آن نقاط ضعف را در باب یعقوب لیث از کتاب خود مخلص استخراج کرده و شماره صفحه وحتى سطر آنرا هم یادداشت کرده اند این حالت در عصر انقلاب سخت چشم گیر شده و تمام فحشها را به مورخان دو هزار و پانصد ساله میدهند و آنها را «قلم بدست های شاهنشاهی میخوانند ولی البته هر فحشی را که به نظام شاهنشاهی و پادشاهان گذشته میخواهند بدهند نقطه ضعفهای آنها را در میان تاریخ های همان نویسندگان و همان قلم بدست ها جستجو می کنند و بدست هم می آورند داستان همان شیخ عارف است و مرید تازه رسیده. به قول ترمذی: ... یکی پیش شیخی در آمد سوی بالا بنگریست و گفت : ای شیخ! بام شما و سقف خانه شما خلال دارد.
شیخ فرمود که کفشش پیش نهید کی (که) پریشان نظر است، همین ساعت نشست ، از بام خبر دادن ...گرفت ساده ترین کار تخطئه گذشتگان و بی اجر ساختن زحمت پیشینیان است، خصوصاً در مورد تاریخ که آیندگان همیشه بر استخوان های گذشتگان قدم می سپارند ما اهل تاریخ در واقع هم شهری های همان مردم طبس هستیم و اگر حرفی هم میزنیم بر اساس خصوصیات اهل ولایت است، حالا اگر اوضاع دگرگون میشود و نحوه تفکرات فرق می کند، این مربوط به تغییر عالم و دنباله تکاملی همان حالت انتقالی » هراکلیت است، مورخ به هر حال از متن جامعه خارج نیست. گناه مورخ چیست که آنچه دیده و شنیده نقل کرده و گفته؟ منصور أنا الحق گفت، بسحق أنا الحلوا....
اخیراً باب شده که میگویند فلان چیز یا فلان کس در «زباله دان تاریخ افتاد یا به زباله دان تاریخ سپرده شد. این هم يك اصطلاح ساختگی کم حقیقت است تاریخ زباله دان ندارد البته ممکن است کل تاریخ خودش يك پا زباله دان باشد این در صورتی است که کل عالم را زباله بدانیم ولی تاریخ به معنی حقیقی چنان نیست كه يك گوشه اش «شاهدونی باشد و يك گوشه اش «کاهدونی این جایش خارستان باشد و آن جایش گلستان...