کتاب چشمان وحشی نوشته پردیس رئیسی است. داستان فوق درمورد دختری به اسم رها می باشد که از بچگی عاشق پسری به نام آترین شده است.اما در سن سیزده سالگی آترین و خانواده ی او تصمیم به مهاجرت و سفر می گیرند و پس از ده سال آترین و خانواده اش باز می گردند. همانگونه که یقه ی مانتو خود را در دست گرفته بودم و خویش را باد میزدم گفتم وای که چقدر هوا گرم است.از گرما تلف شدم.مادرم با مهربانی نگاهی به چشمان من انداخت و گفت عزیزه دلم برو لباس هایت را عوض کن و آبی هم به سرو صورتت بزن.من برم میز رو اماده نمایم. نفس در سینه زندانی شده ام را بیرون فرستادم و با بی حوصلگی پله ها را بالا رفتم.پس از عوض نمودن لباس و شستن دست و صورتم به طبقه پایین رفتم.بوی خوش قرمه سبزی مادر تمام هوای اشپزخانه را پر نموده بود. شکمم از گرسنگی به سر و صدا کردن افتاده بود.مادر بشقاب برنج و خورش را بر جلوی من گذاشت. با سرعت زیاد بسم الله گفتم و قاشق را به سمت دهان بردم.از اتصاف نگذشته قرمه سبزی مادر هم رنگ و هم طعم خیلی خوشی داشت.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب چشمان وحشی تماس بگیرید.

دانلود کتاب چشمان وحشی