دانلود کتاب بهار و خون و افیون اثر احمد احرار

 شاه اسماعیل اول بنیان گزار سلسله صفوی که تاریخ نویسان نسبت پدری اورا به امام موسی الکاظم می رسانند انسانی زاهد و سلحشور بود.

و به سبب فضیلتهای اخلاقی و کمالات بسیاری که داشت مریدان بی شمارش اورا به پادشاهی برگزیدند و جان برکف به خدمتش ایستادند تا بتواند کشور پاره پاره شده و آشوب زده ایران را یکپارچه سازد و در سایه ی دین.ارامش و اسایش از دست رفته را دوباره برقرار گرداند.
فرزندش شاه طهماسب اول نیز انسانی وارسته و متعهد بود و ادامه دادم راه نیاکان را برخود فرض می شمرد.او نشان داد که در خور میراثی است که به دست اورده است. ولی هیهات که چون نوبت به شاه اسماعیل دوم رسید سرشت بد بر اصل و نسب او خط بطلان کشید و تعلیم وتربیت را بی اثر گردانید.

 اسماعیل دوم را از بدو تولد به رسم آن روزگاران به طایفه ی افشار سپردند تا راه و روش صوفیگری اموزد و در رشادت و قیادت سرامد اقران گردد ولی او جز عیش و نوش نمی اندیشید و دمی از باده گساری و شاهد بازی غافل نمی شد.
جواب قزلباشان مشفق را با شمشیر خونریز می داد و دهان اندرزگویان را با درشتگویی و بی حرمتی می بست.سرانجام شاه طهماسل را چارهه ای نماند جز ان که فرمان حکومت هرات را که به نام اسماعیل صادر شده بود لغود کند و حکم به زندان قهقه افکندن اورا شرف صدور بخشد.
بیش از نوزده سال سپری شد و در این مدت زندانی قلعه قهقه که نقد جوانی را از کف داده بود سینه ی پر کینه را بیش از پیش با نفرت و کین انباشا و روز به روز از انسان بودن بیشتر فاصله گرفت. او می پنداشت که هرگز روی ازادی را نخواهد دید و عزت و شکوت گذشته را به چنگ نخواهد اورد.غافل از انکه قلم زن تقدیر سرنوشت دیگری برای او رقم زده است.

 

خرید کتاب بهار و خون و افیون اثر احمد احرار نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان  کتاب بهار و خون و افیون به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 طایفه ی افشار که اسماعیل را در دامان خود پرورش داده بود دست در دست خواهر با نفوذش نهاد و بسیاری از سرکردگان و درباریان را همداستان ساخت که تا به سلطنت رسیدن اسماعیل از پای ننشینند. در لحظه ای که داس اجل خرمن هستی شاه طهماسب را درو کرد این متحدان به طرفداری از اسماعیل برادر کوچک تر او حیدر را که دعوی جانشینی پدر داشت به خاک و خون کشیدند و هریک از طرفدارانش را نیز که به چنگ اوردند از دم تیغ گدراندن.اموال حیدر میرزاییان را به تاراج بردند و اتش نیستی در خانمان هر که با اسماعیل همراه نبود درافکندند تا راه سلطنت وی هموار شود.

شاه اسماعیل دوم به جای انکه خدای را سپاس گوید و به شکرانه ی نعمتی که بر او ارزانی شده بود.جز از سر صدق و صفا گامی برندارد.
نهال سلطنتش را با خون ابیاری کرد.بدین سان دیگر کسی را یاری معارضه با او نبود و می توانست با خیال اسوده به شب زنده داری و خوشگدرانی مشغول شود

تا سرانجام همه این بلایا سر خود و خانواده خویش بسر امد که موجب نابودیش شد

 

 

دانلود کتاب بهار و خون و افیون