پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

دانلود کتاب واهمه های بی نام و نشان اثر غلامحسین ساعدی

 

 برادر کوچک صبح ها آفتاب نزده سرکار می رفت و برادر بزرگ که دیرتر از خواب بلند می شد و رختخواب ها را جمع نکرده فنجانهای چائیی را نشسته پرده ها را نکشیده ته سیگاری ها را جمع نکرده برای ولگردی از خانه بیرون می رفت و به پرسه زدن می پرداخت و ظهر که افتاب اتاق را داغ می کرد و بر می گشت سماور را اتش می کرد و قوطی سیگار و پاکت تخمه را مقابل خود می گذاشت خودش را توی پتو می پیچید و کتاب بدست می گرفت و می رفت توی عوالم خودش.
در ظاهر چنین به نظر می رسید که هیچ گرفتاری ندارد و از همه چیز ازاد است.
با شکم پر برای اینکه همیشه سرکوچه نان سفید و کالباس می خورد به صدای گرم و خوشحال سماور گوش می داد و کتاب می خواند. اما طولی نمی کشید که برادر کوچک تمیز از دروارد می شد و عینکش را جابجا می کرد و یک مرتبه داد و فریادش به هوا می رفت.
برادر بزرگ کتاب را می بست و بلند می شد و برای اینکه سروصدا بخوابد با ملافه پوسته ها را جمع می کرد.
اما برادر کوچک ملافه را از دست بردار بزرگ می گرفت و کنار می انداخت عینکش را بر میداشت و پتوها را جمع می کرد.
سماور را خاموش می کرد و پنجره را باز می کرد تا هوای تازه وارد اتاق شود.انچه که خوانده شد بخشی از کتاب واهمه های بی نام نشان از قسمت ابتدایی کتاب در صفحه های نه و ده میباشد

 

برای خرید کتاب واهمه های بی نام و نشان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید.و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب گور و گهواره اثر غلامحسین ساعدی

 

 از اتوبوس که پیاده شدیم پیرمرد گفت: رسیدیم. میدان بزرگ و چهار گوشی بود و هر گوشه میدان یک خیابان دراز عین دالان باریکی که اخرش به تاریکی می رسید.
پیرمرد جلو و من عقب از خیابان روبرویی رد شدیم و رسیدیم به یک جای باز و به یک پل سیمانی دراز که پای پل چرخدستی های زیادی چیده بودند و مرد خپله ای فانوس به دست دور چرخ ها قدم می زد و کشیک می داد.
از پل که رد شدیم پیرمرد شروع کرد به ور زدن و چرت و پرت گفتن عین ادمی که نخواد بترسه و تو کوچه پس کوچه های تاریک.تنهایی با خودش حرف بزنه. و من شستم خبر دار شد که تازه اول راهه. این جوری هم شد.
از خیابان تاریکی رد شدیم و پیچیدیم به یک خیابان دیگر که چند چراغ کم سو روشن بود و بعد خیابان سومی که اصلا چشم چشم را نمی دید و همه جا را کنده بودند. و پیرمرد همچو چالاک از کنار گودال ها می پرید که انگار چشمش از من جوان بهتر می دید. و باز یک کوچه شلوغ پلوغ دیگر که بو گند دباغ خونه می امد و صدای بریده و خشکی که من خیال می کردم استخوان ریز می کنند. وسط های کوچه بود که پیرمرد برگشت و از من پرسید خسته شدی بابا؟ دیگه چیزی نمونده.

خسته شده بودم اما هیچ چی نگفتم. دوباره پیچیدیم چندبار دیگرم پیچیدیم و رسیدیم به یک دره سرازیر شدیم.
و پیرمرد هر وقت که پایش می سرید اهسته می گفت مواظب باش و من به خیالم که دارد به خودش می گوید که مواظب باشد.
از ته دره گنداب غلیظی رد می شد با مکافات از روی گنداب پریدیم و شروع کردیم به بالا رفتن.
و انوقت من قاچ ماه را دیدم که لرزان از نوک تپه ای بالا می امد.

انچه که مطالعه کردید از بخش نخست کتاب کور و گهوارده داستان اول ( سه داستان) به نام زنبورک خانه است صفحه 9 و 10

 

برای خرید کتاب گور و گهواره  نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب سفر ناگذشتنی اثر غزاله علیزاده

 

 از اتوبوس 119 که پیاده شوید برابرتان میدانی ست راه را با قطار زیر زمینی هم می شد آمد اما اتوبوس آبی رنگ است و می شود از پشت آن درخت و باران و قبر امپراطور را دید.
در یدان باد می اید در میدان های پاییزی همه باد می اید و از دو حال خارج نیست. یا باد و ذره ای باران را می پذیرید.یا گوشتان می گذارد و صداهایی ممتد و ویرانگر در ان می پیچد.
اگر از باد و باران بیزارید دگمه ی بالایی بارانی را که در اتوبوس گشوده بودید دوباره می بدید و دستکشها را که ماه اول پاییز خریده اید می پوشید( هرچه گشته اید دستکشهایی زمستان سال پیش را در جاکمعه دانهای قدیمی نیافته اید)
شاید برانید که به اخم باد را مهار کنید شاید همین باد است که اخم می انگیزد و به هر حال کشف این رابطه طولانی است و بی حاصل.
پذیرنده ی باد از میدان عبور می کنید. در سومین خیابان سمت راست رده یی بلوط بلند است و دستهای کارنده زیر خاک پراشیده و شاید این ریشه ها از همان تناسب انسانی بارور شده شما ولی با درختهای بلوط و با دستهای کارنده کار ندارید.
سومین کوچه گمان می کنید کوچه شائوم است. پا در کوچه می گذارید دیگ به یاد باد نیستید.معماری بیرحم کوچه فرصتها را تمام گرفته قدیمیترین کوچه و نیز نوترین کوچه.بندهای اجر قرمز با گسترشی شریان وار به راستای سیمای دودی فراز می رود

 

برای خرید کتاب سفر ناگذشتنی اثر غزاله علیزاده نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب داستان های ایران قدیم: متمم ایران باستانی اثر حسن پیرنیا

 

برارباب بصیرت پوشیده نیست که نسبت به داستانهای قدیم ما تا حال دو نظر در ایران اظهار میشد و شاید هنوز هم میشود: تا چهل سال قبل بیشتر این داستانها را بسان تاریخ تلقی میکردند ولی از چندی باین طرف غالب انها را افسانه تصور میکنند در صورتی که حقیقت امر بین این دو نظر افراطی و تفریطی است چه اگر تردیدی نیست در اینکه داستاهای ما تا فوت دارا در زمینه تاریخ گفته یا سروده نشده است از طرف دیگر این نظر هم که داستانهای مذکور تماما افسانه باشد مبنایی ندارد زیرا چنانکه روشن است هر داستانی حاکی از چهار چیز است:
1.از واقعه ای 2.از اشخاص یا مردمانی که سبب واقعه ای بوده اند. 3.مکان واقعه. 4. از زمان آن و قدری مطالعه در داستانها معلوم میدارد که اگر سه جز اخری در موارد زیادی با واقع امور مطابق نباشد جزو اولی که بمنزله هسته است در داستانها محفوظ است ولو اینکه در کیفیت غالبا با شاخ و برگهای داستانی یا اساطیری ارایش یافته یا بصورت حکایت بزمی درامده و یا بطور کنایه گفته شده بنابراین مطالعه در داستانهای قدیم ما برای ایران شناسی کمک بیقدر و قیمتی نیست و مقصود از تالیف این کتاب یکنوع امتحانی است که در این رشته در ایران بعمل می اید.

 

برای خرید کتاب داستان های ایران قدیم: متمم ایران باستانی اثر حسن پیرنیا نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.