پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

دانلود کتاب نمازخانه کوچک من اثر هوشنگ گلشیری

 چراغ را پائین کشیدم و گذاشتم پهلوی دستم و دراز کشیدم.حالا همینطور منتظر بودم گوش به زنگ که کی یری پارس می کند. تا کی؟خدا می داند.باز شکر خذا که زنم خوابش برد.اما من همینطور بیدار ماندم.آنوقت بود که شنیدم.نه خیال نمی کردم.اصلا خیالاتی نشده بودم.درست صدای پا بود.نه کسی قدم بزند اصلا.مثل اینکه می پرید روی یک پا. مثل صدای کنده ای بود که به زمین بزنند. انهم صدای کنده ای که سرش را نمدپیچ کرده باشند. تازه صدا تو هوای نبود از زمین بود.از متکا.اما توی هوا؟ خیر نبود.سرم را که از روی متکا بلند می کردم نمی شنیدم.اما تا گوشم را به قالی می گذاشتم حتی به نمد زیر قالی می شنیدم .صدا می امد.پشت سرهم نبود.حتی گاهی فکر می کردم که دیگر تمام شده است یا دور شده اما بعد از چند لحظه نه چند ساعت باز صدای برخورد کنده نمدپیچ شده را با زمین می شنیدم.گوشم را به دیوار هم که گذاشتم شنیدم.نمیدانم کی بود که یکدفعه صدای سگها بلند شد.اول سگهای محله پارس کردند بعد هم پیری.پیری زوزه می کشید درست مثل وقتی که سگها شوم می شوند.

و روبه خانه زوزه می کشند یارو به ماه و ادم تنش می لرزد که نکند سگ بویی برده باشد و همین فردا پس فردا کسی از اهل خانه می میرد.صدا قطع نشده بود.اما دیگر خیلی اهسته بود مثل اینکه نبود.یعنی من برای اینکه نشنوم بلند شدم و نشستم توی رخنخواب نشستم.لحاف را هم دورم پیچاندم و نشستم.اما باز سردم بود.پشت به دیوار ندام می دانستم که از تن دیوار بود که صدا می امد. سگها فقط سپیده زد و پنجره درست و حسابی روشن شد از صدا افتادند.ظهر خبر شدم یعنی مستخدم مدرسه خبرم کرد که دختر کدخدا را توی صحرا پیدا کرده اند. فکر نمی کنم یادت بیاید وقتی رفتی به گمانم هنوز دوازده سال شنده بود.

 

برای خرید کتاب نمازخانه کوچک من اثر هوشنگ گلشیری نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب سگ ولگرد اثر صادق هدایت

 

یکی از بهترین داستانهای  صادق هدایت بدون تردید داستان سگ ولگرد است که تحت همین نام کتابی از او چاپ شده که در برگیرنده چند داستان کوتاه است که نخستین داستانش داستان سگ ولگرد میباشد.  که نویسنده  در این اثر بیش از سایر آثارش نماد را برای رساندن هدفش بکار گرفته است.. بشکلی که پوسته خارجی اثر شرحی نمادین و به ظاهر ساده،  اما در باطن روایتی  از زوال صفت انسانی و گرفتار خشم و بیماری به تصویر می کشاند.و برخلاف سایر اثارش که کارکترهای داستانهایش یعنی شخصیتهای اصلی روایتش انسان میباشد این نوبت ما بک سگ روبرو هستیم که کارکتر نخست داستان و حتی نام داستان را تصاحب کرده. باری سگ با اصالت و نژاد دار ( این سگ اشرافی اسکاتلندی است) که پیش صاحب خود یک زندگی مطلوب را سالها سپری داشته اما از بد روزگارش در یکی از سیاحتهای مالک که سگ را با خود به بیرون برده بر غالب شدن غریزه سگ که بوی جنس مخالف اورا از صاحب دور نموده تا این دوری موجب گمشدن سگ از صاحبش میگردد و سگ که مدتها در پی مالک خود بود در نهایت ناتوان از یک سگ خانگی به یک سگ ولگرد تبدیل میگردد.سگی که تا پیش از این در یک خانه و باغ درست زندگی میکرده و حمایت خوب مالک را در بر داشته حال با چهره تلخ و خشن دنیا روبروست که برای زنده ماندن باید به هر سختی تن دهد.و برای رفع گشنگی باید سرش را در گذر به عابر کج کند و دم تکان دهد که شاید تکه نانی برای رفع گرسنگی حاصل شود.او که در تعبیری انگار انسانی است که از بهشت خود رانده شده. انسانی که در بهشت پی شخالق خود در خوشی بسر میبرده. حال این سگ ولگرد میتواند انسانی باشد که از بهشت رانده شده و برای زنده ماندن تن به هر کاری میدهد. البته این تنها یکی از تعابیری که میتوان از این داستان برداشت نمود. و توصیه میکنم داستان خوانده شود تا خود به برداشت خود از این داستان نمادین برسید. و پس از این داستان تعدادی داستان زیبای دیگر در این مجموعه وجود دارد که در بخش معرفی کتاب سگ ولگرد کامل به دیگر داستانها پرداختیم

برای خرید کتاب سگ ولگرد اثر صادق هدایت نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید.و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب آدمهای غایب اثر تقی مدرسی

 اتاق کار بدون پنجره دکتر تقی مدرسی گرم و گرفته است.روی دیوار تصویر سیاه و سفید مادر و فرزندی سیاه پوست به چشم می خورد.دکتر مدرسی می گوید این عکس را ادوارا ولتی در دوران بحران اقتصادی برداشته است.در سال 1933 سال تولد من.مال زنم بود و من از او خواستم که آن را به من بدهد و اوهم داد

 زن دکتر تقی مدرسی آن تایلر یکی از رمان نویسان مشهور آمریکایی است.ده رمان منتشر کرده است.این گفت و گو با مدرسی زمانی صورت میگیرد که اولین رمان او کتاب آدم های غائب به زبان انگلیسی در امریکا منتشر شده است.
دکتر تقی مدرسی 53 سال دارد.(البته این در مقدمه کتاب امده که چاپ چند دهه پیش است ورنه ایشانزاده ۱۳۱۱ - درگذشت ۱۳۷۶
.رییس بخش روانپزکی کودکان در دانشکده پزشکی دانشگاه مری لند است.در 25 سالگی در حالی که درس پزشکی می خواند و رمان اولش با استقبال روبه رو شده بود.در مملکت خودش احساس غریبگی می کرد. زمانی که درباره کودکان یک قبیله عشایری تحقیقات پزشکی انجام می داد مورد سو ظن ماموران امنیتی قرار گرفت و اورا برای پاسخ دادن به یک سلسله پرسش بازداشت کردند.
می گوید: امریکا به نظر من سرزمینی است ان چنان دور و دست نیافتنی بود که خیال هم نمی کردم روزی به انجا برسم. به به ویچیتای کانزاس رفت.برادرش که او هم دمتر است انجا زندگی میکرد من فکر می کردم که اینجا دیگر ناف امریکاست درست وسط همه چیز است.
پس از یک سال و نیم دوره تخصصی را در رشته روانپزشکی کودکان در دانشگاه دوک اغاز کرد و همان جا بود که با زبان شناس و نویسنده سیاه گیسویی به نام ان تایلر اشنا شد این زوج جوان زمان کوتاهی پس از ازدواجشان در سال 1963 به تهران سفر کردند تا با خانواده مدرسی دیدار کنند.توی هواپیما شروع کرد به زبان فارسی حرف زدن .هیچ نمی دانستم که دارد فارسی یاد میگیرد.این راز را پیش خودش نگه داشته بود.

 

برای خرید کتاب آدمهای غایب اثر تقی مدرسی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

دانلود کتاب عقرب کشی اثر شهریار مندنی پور

 چند خط زیبای این داستان زیبای شهریار مندنی پور را برایتان درج می کنم باشد که بهتر رمان عقرب کشی را بشناسید

 شاید اگر هنور شایدی در دنیا مانده باشد تا حالای حالا به امید این شاید.شاید ته مانده دستم مانده باشد آن جا و استخوان های سفید ناقصی شده باشد زیر تیغ آفتاب یا زیر خاک و کرم های آسمانی هم ترکش کرده باشند...
پس باید که باید بترسم را گول بزنم که بتوانم به کوه برگردم. کوه به کوه بگردم.جرات کنم سنگ های سنگدل را لمس کنم بگویم ای سنگ های سنگ کوه شما لمس های بچگی های مرا بر قالی و پر طوطی و صورت مادر پناه ندادید.کو سوز شلاق ناظم بر کف دستم؟
کو خنکای پوست ماری تسبیح. کو کپک هزار هزار صفحه مشق و خیسی خود ارضایی بر کف دستم؟

 کو سرمای چدن نارنجک امریکایی بر کف دستم؟ و بگویم ای بادها باد کوه.کجای کی بردید عطر پست ان کال و....
می بوسم خارهای گون را که ای خارهای مقدس که پشم زهارید.چرا نترسانید سگ های جنازه خوار را تا نلیسند خط های تقدیر را از کف دستم تا سرانجام سرانجام حالا فقط همین یک تقدیر برایم باقی مانده باشد که التماس کنم. جنازه دستم را به دستم بدهید.من مجبورم که نگاهش بکنم و رازش را بفهمم

برای خرید کتاب عقرب کشی اثر شهریار مندنی پور نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.