پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

دانلود کتاب زنده پاها و مرده پاها اثر بهرام حیدری

 

 ناهار عروسی برنج گرده و خورشی آبگوشت مانند آنقدر به دهن پیوندی ها و غیره مزه کرده بود که از ته دل می خندیند.
خیلی ها بعد از سی چهل روز یعنی انهم بعد از عروسی ساتیار بود که رنگ گوشت را می دیدند.
چای مرکب مانند پای آتش منقل ها به مجلس امده بود..
از آبادی های نزدیکتر از دوبلوطان و از دورآب و چگارمان و چزی و قلعه خواجه ریش سفید و کدخدا و بزرگ آمده بود که به بسته های رختخواب و بالش تکیه داشتند و کوچکترها تکیه شان به دیوار بود یا رک و راست و چهار زانو نشسته بودند یا کف دست را به فرش تکیه داده بودند.
چندسر کاملا سفید از زیر کلاه سیاه خسروی می درشخید.
دیگر چوخاها بود و شلوارهای سیاه و گشاد و بوی پا بوی خورش و بوی چای جوشیده-که از ان توی اتش هم ریخته شده باشد.اطاق به قدر دوتا طویله بزرگ بود و باز مثل طویله نه در داشت و نه پنجره و این با هوای وسطهای پاییز گرمسیر جور بود.
انچه خواندید بخشی از داستان نخست از مجموعه داستان کوتاه زنده پاها و مرده پاهاست که در صد و چهار صفحه در سال هزار سیصد پمجاه و هفت توسط بهرام حیدری نوشته و توسط انتشارات زمان بچاپ رسید

 

برای خرید کتاب زنده پاها و مرده پاها اثر بهرام حیدری نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

کتاب گروگان اثر منوچهر مطیعی

 

 من زمانی به مرز نوجوانی رسیدم که هنوز آثار فرهنگ و آداب و رسوم دوران قاجار باقی بود.
هنوز بودند کسانیکه مانند پدران خود لباس می پوشیدند و برسم گذشتگان معامله و معاشرت می کردند.
اتومبیل به ایران امده بود ولی کالسکه ها و درشکه ها نیز امد و رفت داشتند و. سورچی ها که یکروز فرمانروایان راها و جاده ها بودند میرفتند تا دوره نکبت و ادبار را اغاز کنند و نامشان در کتاب فراموشی نوشته شود.
واحد پول ریال معین شده بود اما هنوز هم شاهی و دینار گفته و شنیده میشد و اوزان . پیمانه ها سیر و چارک و من و ری و خروار بودند.
کنیزان و خواچگان زنده و باقی بودند.
در خیابان ناصریه نزدیک خانه پدری من خواجه پیری بود که دکان عطاری داشت.
کنیز عجوزه ای نیز در کوچه ما زندگی میکرد که کوله بار خاطرالت سنگین و استخوان شکن دوران بردگی خویش را با ناتوانی اشکار بدوش می کشید و فقر و نداری را با خطوط چهره پژمرده و چروکیده اش فریاد میزد.

 خیابانی که از میدان توپخانه به بازار میرفت ناصرخسرو نامگذاری شده بودولی پیش از کودتای هزار و دویست و نود و نه شمسی ناصریه نامیده میشد.
وجه تسمیه این خیابان مجاورت با دربار ناصری بود.
درباری که هنوز دیوار شرقی ان موجود و سر بفلک کشیده باقی بود و ما کودکان از راهای ورودی و مهابر پیچ در پیچ ان تا باغ بزرگ ارم میرفتیم و بازی کنان و هلهله کشان باز می گشتیم.
پیرمردی از خدام قدیمی بیوتات با چوب بدنبال ما میدوید و نفس زنان تهدید می کرد که اگر بار دیگر امدیم چنین و چنان می کند.
در شهرما در بازار ما در محله ما و بالاخره در کوچه و شاید خانه ما اثاری از گذشته های نه چندان دور باقی بود که همه اینها در روح کودکانه ما چنان اثر می نهاد که بعد از گذشت پنجاه شصت سال همچنان با رویاهای پیرانه سری درهم میامیزد و یا خیال پردازیهای مرا بشدت متاثر میکند.

برای خرید کتاب گروگان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب شب زنده داران: راز و رمزهای سلطنت شاه عباس کبیر اثر امیر عشیری

 

 قریه بزرگ لاهیجان در میان شهرها و قراء گیلان از همه مهمتر و حاصلخیزتر بود.و با وجود اینکه هنوز نام قریه داشت و به شهر تبدیل نشده بود.
بیش از سه هزار و پانصد نفر جمعیت داشت و یکی از مراکز مهم فعالیت گیلان بشمار می رفت.
کدخدای لاهیجان موسوم به علی بیک در زمان اسماعیل میرزتا یکی از نگهبانان قلعه معروف قهقه بود ولی وقتی اسماعیل میرزا به دستیاری پریخان خانم از قلعه مذکور گریخت و با کشتن برادر خویش بر تخت سلطنت نشست.
علی بیک نیز فرار کرد و مدتی در جنگلها و کوها به راهزنی مشغول بود تا اینکه شاه اسماعیل دوم در بستر عیش و نوش به طور مرموز و اسرار امیزی کشته شد و مملکت موقتا دستخوش بحران و انقلاب گردید.
در ان تاریخ علی بیک نتوانست با خیال راحت به لاهیجان موطن خویش بازگردد و در جای پدر خود که چند سال قبل کشته شده بود به کدخداویی لاهیجان مشغول کار شود
ریحان دختر منحصر به فرد علی بیک بود و می گفتند در تمام گیلان و شاید در تمام استانها و شهرهای ایرانی زنی به زیبایی و دلفریبی و به حسن و جمال او یافت نمی شود.
ریحان به راستی زیبا بود قدی بلند و اندامی مناسب داشت. چشمانش در صورت سفید و فراخ او مثل دو ستاره پر نور در شبهای تابستان تابندگی و درخشندگی داشتند. در نگاه او یک دنیا جذبه بود که هر بیننده ای را به حیرت وا می داشت..

برای خرید کتاب شب زنده داران: راز و رمزهای سلطنت شاه عباس کبیر نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید

دانلود کتاب چمدان اثر بزرگ علوی

 حرفهای او که مرا قانع نکرد. اما راست می گفت.حرفهایش به دل من کارگر شد.در هر صورت هیبتی که عروسی او در وهله اول در من تولید کرد تدریجا برطرف شد اما از جای دیگر دلواپس بودم.
می ترسیدم که تمام نقشه های خودش را برای من تعریف نکرده باشد در هر حال با او موافقت کردم.
قبلا خودش هم با فروغ صحبت کرده بود مادر خسرو نیز از این عروسی خوشحالی می کرد و حاضر شیده بود که همه نوع کمک کند دکتر هم عروسی را تصویب کرده منتها با احتیاط و گفته بود: ممکن است برای خسرو خیلی خوب باشد شاید هم برای هردو خطرناک باشد.
خسرو نقشه خود را این طور برای من بیان کرد

 

برای خرید کتاب چمدان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.