در کتاب آنارکو سندیکالیسم هر انسانی با تکاملِ اقتصادي و سياسيي سيستمهاي اجتماعي را ژرفنگرانه مطالعه کند، در خواهد يافت که اين اهداف از انديشههاي اوتوپياييي معدودي بدعتگذارِ خيالپرداز بر نيآمده، بلکه نتيجهي منطقيي بررسيي عميقِ کژيهاي موجودِ اچتماعي هستند، که، در هر مرحلهي تکاملِ وضعيتِ اجتماعي، خود را آشکارتر و ناگواراتر به نمايش ميگذارند. سرمايهداريي انحصاريي مدرن و دولتهاي تماميتخواه، صرفاً آخرين پردههاي نمايشِ تکاملي هستند، که به هيچ پايانِ ديگري نميتواند برسد. آناركو سنديكاليسم عبارت است از جنبشي كه در پايان سدهء نوزدهم پديد آمد و پلي بود ميان آنارشيسم و جنبش اتحاديهء كارگري. جنبش در اصل در ميان پيروان باكونين ريشه گرفت. اين گروه كه از انديشه هاي باكونين رويگردان شده بودند، اتحاديه هاي كارگري را همچون وسيلهء مبارزهء طبقهء كارگر و همچنين نهاد اساسي جامعهء پس از انقلاب برگزيدند. در فرانسه اين جنبش از ميان «سنديكاليسم انقلابي» برآمد كه آوازه گر آن «فرنان پلوتيه»، سازمان دهنده و نظريه پرداز جنبش كارگري بود كه از ماركسيسم بريده و به آنارشيسم گرويده بود. وي كه از ترورگري هاي ناكام انارشيست ها در فاصلهء ۱۸۹۲-۹۴ سرخورده بود، بر آن شد كه اتحاديه هاي كارگري را مي توان نه تنها همچون سلاحي براي بهبود وضع طبقهء كارگر، بلكه همچنين براي «عمل مستقي» كه غايت آن برانداختن سرمايه داري است، بكار برد. جنبش «آناركو سنديكاليسم» در جنبش هاي اتحاديهء كارگري اروپا و امريكا رخنه كرد، ولي در اسپانيا بود كه چهرهء آنارشيستي به خود گرفت، ولي در انگلستان و فرانسه با مخالفت اتحاديه هاي كارگري موجود روبرو شد...