انسان کامل عنوان کتابی ارزشمند نوشته عزیز الدین محمد نسفی از عرفای بزرگ سده هفتم هجری می باشد. عزیز الدین محمد نسفی ، معروف به شیخ عزیز نسفی از بزرگان صوفیه و از مریدان سعدالدین حمویی بوده است. در زمینه عرفان و حکمت چندین اثر از او بجا مانده است که کشف الحقایق از جمله این آثار می باشد. انسان کامل و مقصد اقصی از دیگر کتابهای این عارف و سالک نامی می باشد. عزیز الدین نسفی در سال 688 هجری در ابرقو وفات یافته است.
بدان که انسان کامل آن است که در شریعت و طریقت و حقیقت تمام باشد، و اگر این عبارات را فهم نمی کنی به عبارتی دیگر بگویم. بدان که انسان کامل آن است که او را چهار چیز به کمال باشد: اقوال نیک و افعال نیک و اخلاق نیک و معارف. چون انسان کامل را دانستی، اکنون بدان که این انسان کامل را اسامی بسیار است به اضافات و اعتبارات به اسامی مختلفه ذکر کرده اند، و جمله راست است. ای درویش، انسان کامل را شیخ و پیشوا و هادی و مهدی گویند و دانا و بالغ و کامل و مکمل گویند. و امام و خلیفه و قطب و صاحب زمان گویند و جام جهان نما و آیینه ی گیتی نمای و تریاق بزرگ و اکسیر اعظم گویند، عیسی گویند که مرده زنده می کند، و خضر گویند که آب حیات خورده است، و سلیمان گویند که زبان مرغان می داند. و این انسان کامل همیشه در عالم باشد و زیادت از یکی نباشد از جهت آنکه تمامت موجودات همچون یک شخص است، و انسان کامل دل آن شخص است، و موجودات بی دل نتوانند بود، پس انسان کامل همیشه ر عالم باشد؛ و دل زیادت از یکی نبود ، پس انسان کامل در عالم زیادت از یکی نباشد. در عالم دانایان بسیار باشند، اما آن که دل عالم است یکی بیش نبود. دیگران در مراتب باشند، هر یک در مرتبه ئی. چون آن یگانه عالم ازین عالم درگذرد، یکی دیگر به مرتبه ی وی رسد و به جای وی نشیند تا عالم بی دل نباشد.
ای درویش چون انسان کامل خدای را بشناخت و به لقای خدا مشرف شد، و اشیا را کماهی و حکمت اشیا را کماهی بدانست و بدید، بعد از شناخت و لقای خدای هیچ کاری برابر آن ندید و هیچ طاعتی بهتر از آن ندانست که راحت به خلق رساند و هیچ راحتی بهتر از آن ندید که با مردم چیزی گوید و چیزی کند، که مردم چون آن بشنوند و به آن کار کنند، دنیا را به آسانی بگذرانند و از بلاها و فتنه های این عالمی ایمن باشند و در آخرت رستگار شوند. و هر که چنین کند، وارث انبیاست، از جهت آن که علم و عمل انبیا میراث انبیاست و علم و عمل انبیا فرزند انبیاست. پس میراث ایشان هم به فرزند ایشان می رسد. تا سخن دراز نشود و از مقصود باز نمانیم...
ای درویش هر که خواهان صحبت کسی شد آن خواست اول را میل می گویند، و چون میل زیادت شد و مفرط گشت آن میل مفرط را ارادت می گویند، و چون ارادت زیادت شد و مفرط گشت آن محبت مفرط را عشق می گویند. پس عشق محبت مفرط آمد و محبت ارادت مفرط و هم چنین.
ای درویش، اگر این مسافر عزیز به مهمان تو آید، عزیزش دار، و عزیز داشتن این مسافر آن باشد که خانه ی دل را از جهت این مسافر خالی گردانی، که عشق شرکت برنتابد ، و اگر تو خالی نگردانی، او خود خالی گرداند.
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر ساخت ز دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفـت
نامیست ز من بر من و باقی همه اوست
ای درویش، عشق براق سالکان و مرکب روندگان است.هر چه عقل به پنجاه سال اندوخته باشد، عشق در یک دم آن جمله را بسوزاند و عاشق را پاک و صافی گرداند. سالک به صد چله آن مقدار سیر نتواند کرد که عاشق در یک طرفة العین کند، از جهت آن که عاقل در دنیاست و عاشق در آخرت است، نظر عاقل در سیر به قدم عاشق نرسد.
ای درویش، از عشق حقیقی آن چنان که حق عشق است نمی توانم نوشت، که مردم فهم کنند و کفر دانند اما از عشق مجازی چیزی بنویسم تا عاقلان از اینجا استدلال کنند.
البته شهید مطهری نیز کتابی با همین عنوان داشته که برای خرید کتاب انسان کامل اثر مطهری اینجا کلیک نمایید لینک ابی