اخلاق ناصری از مهم ترین نوشته های خواجه نصیر الدین طوسی می باشد که درباره اخلاق فردی و رفتار در میان خانواده و برخورد در محیط پیرامون خویش و همچنین در باب سیاست، نگاشته شده است. این اثر از آثار منثور و شناخته شده ی سده هفتم هجری به زبان پارسی می باشد. این اثر به خواست حاکم قهستان که شیعه اسماعیلی بود، نگارش شده است. بخش نخست کتاب با عنوان تهذیب اخلاق شامل این گفتارها می باشد: معرفت موضوع ومبادي اين نوع، نفس انساني كه آن را نفس ناطقه خوانند، بيان آنكه انسان اشرف موجودات اين عالم است، بيان آنكه نفس انساني را كمالي و نقصاني است، حد وحقيقت خلق و بيان آنكه تغيير اخلاق ممكن است، حصر اجناس فضايل كه مكارم اخلاق عبارت از آن است، فرق ميان فضايل و آنچه شبيه فضايل بود، ترتيب اكتساب فضايل و مراتب سعادات و معالجت امراض نفس.

بخش دوم و سوم کتاب نیز با عناوین تدبیر منزل و سیاست مدن، در باب احوال و رفتار صحیح در خانه و میان خانواده و سیاست و آداب حسنه آن، گفتارهای نغزی بیان شده است.

 

naseri

 

نمونه ای از نثر کتاب اخلاق ناصری:

شخص باید که بسیار نگوید و سخن دیگری به سخن خود قطع نکند و هر که حکایتی یا روایتی کند و او بر آن واقف باشد، وقوف خود بر آن اظهار نکند تا آن کس آن سخن به اتمام رساند و چیزی را که از غیر او پرسند، جواب نگوید. و اگر سوال از جماعتی کنند که او داخل آن جماعت بود، بر ایشان سبقت ننماید و اگر کسی به جواب مشغول شود و او بر بهتر جوابی از آن قادر بود، صبر کند تا آن سخن تمام شود، پس جواب خود بگوید بر وجهی که در متقدم، طعن نکند.
در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود خوض ننماید و اگر از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند و تا او را با خود در آن مشارکت ندهند، مداخلت نکند.
و با مهتران، سخن به کنایت نگوید و آواز نه بلند دارد و نه آهسته، بلکه اعتدال نگاه دارد و اگر در سخن او معنی غامض افتد در بیان آن به مثالهای واضح جهد کند، والا شرط ایجاز نگاه دارد و الفاظ غریب و کنایات نامستعمل به کار ندارد. و سخن، مکرر نکند مگر که بدان محتاج شود و فحش و شتم بر لفظ نگیرد.
در هر مجلسی، سخن مناسب آن مجلس گوید و در اثنای سخن به دست و چشم و ابرو اشارت نکند، مگر حدیثی که اقتضای اشارتی لطیف کند، آن گاه آن را بروجه پسندیده ادا نماید.
و از مخاطبه عوام، کودکان، دیوانگان و مستان تا تواند احتراز کند. و سخن باریک با کسی که فهم نکند، نگوید.
و حرکات ، اقوال و افعال هیچ کس را به قبح ، محاکات نکند و سخنهای موحش نگوید و از غیبت ، نمامی ، بهتان و دروغ گفتن ، تجنب کند ، چنان که به هیچ حال بر آن اقدام ننماید. و با اهل آن مداخلت نکند و استماع آن را کاره پندارد. و باید که شنیدن او از گفتن بیشتر بود. ازحکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق تو زیادت است؟ گفت: زیرا که مرا دو گوش داده اند و یک زبان ، یعنی دو چندان که می گویی می شنو.
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی

دادند دو گوش و یک زبانت زآغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی.

 

در باب رعايت حقوق پدر و مادر:
اما سبيل فرزندان در تحري رضاي پدران و مادران و وجوب رعايت حقوق ايشان بر فرزندان كه خداي تعالي در تنزيل به چند موضع ذكر فرموده است. بايد دانست كه بعد از نعمت هاي باري تعالي هيچ خير در مقابل آن خيرات نيفتد كه از پدران و مادران به فرزندان ميرسد. چه اولاً پدر اول سببي است از اسباب ملاصِق مر وجود فرزند را و بعد ازآن سبب تربيت و كمال اوست. تا هم از فوائد جسماني كه به  پدر متعلق است، كمالات جسماني چون نشو و نما و تغذي و غير آن كه اسباب بقا و كمال شخص فرزندند، مي يابد، و هم از تدبير نفساني او، كمالات نفساني چون ادب و فرهنگ و هنر و صناعات و علوم و طريق تعيّش كه اسباب بقا و كمال نفس فرزندند، حاصل مي كند. و بانواع تعب و مشقت و تحمل اوزار جمع دنياوي ميكند و از جهت او ذخيره مي نهد و او را بعد از وفات خود به قائم مقامي خود مي پسندد. و ثانيا مادر در بدو وجود مشارك و مساهم پدر است در سببيّت، باين وجه كه اثري را كه پدر مؤدی آنست مادر قابل شده است و تعب حمل نه ماهه و مقاسات خطر ولادت و اوجاع و آلام كه در آن حالت باشد كشيده، و هم سبب اقرب است در رسانيدن قوت بفرزند كه ماده حيات اوست، و مباشر تربيت جسمانی بجذب منافع باو و دفع مضار از او، مدتي مديد شده، از فرط اشفاق و حفاوت حيات او را بر حيات خود ترجيح داده پس عدالت چنان اقتضاء كند كه بعد از اداي حقوق خالق هيچ فضيلت زيادت از رعايت حقوق پدر و مادر و شكر نعمتهاي ايشان و تحصيل مرضات ايشان نباشد. و بوجهي اين قسم از قسم اول برعايت اوليتر است. چه خالق از مكافات نعمتهاي خود مستغني است و پدر و مادر بدان محتاجند و همه روزگار فرزند را تا بخدمت و حقگذاري ايشان قيام نمايد، منتظر و مترصد.

اين است علت مقارنت احسان والدين باعتراف بوحدانيّت و التزام عبادت. و غرض از حثَّ اصحاب شرايع بر اين معني آنست كه تا اكتساب اين فضيلت كنند.
و رعايت حقوق پدر و مادر سه چيز باشد. اول دوستي خالص ايشان بدل، و تحري رضاي ايشان به قول و عمل مانند تعظيم و طاعت و خدمت و سخن نرم و تواضع و امثال آن در هرچه مؤدي نباشد به مخالفت رضاي باريتعالي يا بخللي محذور عنه. و درآنچه مؤدي باشد به يكي از آن مخالفت بر سبيل مجاملت كردن نه بر سبيل مكاشفت و منازعت. دوم مساعدت با ايشان در مقتضيات، پيش از طلب بي شائبه منت و طلب عوض بقدر امكان مادام كه مودي نباشد به محذوري بزرگ كه احتراز از آن و اجب باشد. سوم اظهار خير خواهي ايشان در سر و علانيّت بدنيا و آخرت و محافظت وصايا و اعمال بر كه به آن هدايت كرده باشند، چه در حال حيات ايشان و چه بعد از ممات ايشان. و به سبب آنكه محبت پدر و مادر فرزندان را محبُّتي طبيعي است، و محبت فرزندان ايشان را محبتي ارادي. درشرايع، اولاد را به احسان با آباء و امّهات زيادت از آن فرموده اند كه آبا و امّهات را باحسان با ايشان. و فرق ميان حقوق پدران و مادران از آنچه گفتيم معلوم شود. چه حقوق پدر روحاني تر است و باين سبب فرزندان را تنبه بر آن بعد از تعقل حاصل آيد. و حقوق مادر جسماني تر است و باين سبب هم در اول احساس، فرزندان آنرا فهم كنند و به مادران ميل زيادت نمايند. و باين قضيه اداي حقوق پدران به بذل طاعت و ذكر خير و دعا و ثنا كه روحاني تر است زيادت بايد و اداي حقوق مادران به بذل مال و ايثار اسباب تعيّش و انواع احسان كه جسماني تر باشد زيادت بايد.

و اما عقوق كه رذيلتي است مقابل اين فضيلت هم از سه نوع باشد. اول ايذای پدران و مادران به نقصان محبت يا باقوال و افعال بآنچه مؤدي باشد به بعضي از آن، مانند تحقير و سفاهت و استهزاء و غير آن. دوم بخل و منافست با ايشان در اموال و اسباب تعيًّش يا بذل با طلب عوض يا مشوب به منت، يا گران شمردن احساني كه با ايشان رود. سوم اهانت ايشان و بي شفقتي نمودن در نهان يا آشكارا در حال حيات يا بعد از ممات و خوار داشتن نصائح و وصاياي ايشان.

و همچنانكه احسان بوالدين تالي صحت عقيدت است، عقوق نيز تالي فساد  عقيدت باشد. و كسانيكه به مثابت پدران باشند مانند استادان و مربيان و اجداد و اعمام و اخوال و برادران بزرگتر و دوستان حقيقي پدران و مادران، هم به مثابت ايشان باشند در وجوب رعايت حرمت ايشان و بذل و معاونت در اوقات احتياج و احتراز از آنچه مؤدي باشد بكراهت ايشان.

 

برای خرید کتاب اخلاق ناصری روی لینک زیر کلیک نمایید

 

 

اخلاق ناصری

اخلاق ناصری نوشته خواجه نصیر الدین طوسی

tellphon karaketab
 
 

منتخب اخلاق ناصری

کتاب منتخب اخلاق ناصری نوشته جلال الدین همایی

tellphon karaketab