جمال الدین حسین بن علی بن محمد رازی، معروف به ابوالفتوح رازی، از عالمان برجسته ی شیعه و معاصر زمخشری بوده است. تفسیر ابوالفتوح یا روضه الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تفسیری است مفصل از قرآن مجید به زبان ساده که در نیمه ی نخست سده ششم نوشته شده است. ابوالفتوح اصالتا اهل نیشابور بود لیک در ری می زیست. شرح شهاب، رساله حسنیه، رساله ی یوحنا، از دیگر آثار او می باشد. وفات ابوالفتوح رازی را در میانه سده ششم هجری ثبت کرده اند.

 

tafsiir

 

نمونه ای از نثر تفسیر ابوالفتوح رازی:
مالک دینار گوید سالی از سالها به حج می شدم. آنجا که وداع گناه بود زنی را دیدم پیر و ضعیفه، بر چهارپای ضعیف نشسته، مردم گرد او در آمده و می گفتند که بر گرد که خدای بر تو رحمت کناد، راهی صعب است و تو بس ضعیفی و چهارپای نیک نیست. او می گفت نه چنان آمده ام که برگردم. من نیز بگفتم که برگرد که مصلحت نیست تو را بی ساز در بادیه رفتن. مرا نیز همان جواب داد. رفتیم؛ چون به میان بادیه رسیدن آن چهار پایک او خرک ضعیف بود، بماند. مردم همه بگذشتند و او را رها کردند. من نیز خواستم که بگذرم، این خبرم یاد آمد که رسول الله علیه السلام گفت: المومن احق بالمومن من ابیه و امه ان جاع اطعمه و ان عری کساه و ان خاف امنه و ان مرض عاداه و ان مات شیع جنازته.

باز ایستادم و او را گفتم: نه تو را گفتم میای که راه صعب است و چهارپای ضعیف؟ گوش با من نکردی. سر سوی آسمان کرد و گفت: الهی لا فی بتی ترکتنی و لا الی بیتک حملتنی فو عزتک و جلالک لو فعل هذا بی غیرک لما شکوته الا الیک. بار خدایا نه در خانه ی خودم رها کردی، نه به خانه ی خود مرا رساندی. به عزت و جلال تو که اگر دیگری اینکه تو با من کردی می کرد شکایت از او جز به تو نکردمی. هنوز این سخن تمان نگفته بود که شخصی را بدیدم که از گوشه ی بیابان نزد من آمد، زمان ناقه ای تیزرو به دست گرفته، ناقه فرو خوابانید و او را برنشاند و چون باد از پیش من بجست، دگرش باز ندیدم تا به طواف گاه رسیدم. او را دیدم؛ گفتم بدان خدای که با تو آن کرامت کرد که مرا بگوی تو کیستی؟ گفت: نمی دانی ؟ انا شهده بنت مسکه بنت فضه خادمه فاطمه. گفت من دختر زاده فضه ام، خادمه ی فاطمه ی زهرا؛ این نه منزلت من است، این منزلت خدای من است که خداوند لطیف با من ضعیف آن کند که تو دیدی.