ضحاک ماردوش عنوان اثری گزارش گونه به قلم علی اکبر سعیدی سیرجانی می باشد. ایشان در این اثر، روایت ضحاک ماردوش و حوادث دوران سیاه سلطه ی این بیگانه بر ایرانشهر را گزارش کرده است. روایت ضحاک ماردوش و سلطه ی هزار ساله ی او بر جان و مال آزاده نژادگان آریایی، برگرفته از شاهنامه ی حکیم فردوسی توسی می باشد. از سعیدی سیرجانی تصنیفات و تالیفات و آثار ارزشمندی به یادگار مانده است. سوز و ساز، آخرین شراره ها و خاکستر، عناوین دفترهای شعری ایشان می باشد. سیمای دو زن تحلیلی خواندنی از ایشان می باشد که در باب دو چهره ی نام آشنای ادب فارسی، شیرین و لیلی می باشد. آشوب یادها، در آستین مرقع و ای کوته آستینان، از عناوین مجموعه مقالات ایشان می باشد که انتشار یافته است.

 

Capture

 

از مقدمه کتاب:
شاهنامه در طول عمر هزار ساله اش دمساز جاودانه ی ملت ایران بوده است و شریک غم ها و شادیهایش. هم وطنان ما درین ده قرن پرفراز و نشیب بی هیچ تصنع و تبلیغی این شاهکار حماسی را قباله ی حیثیت و سند افتخار ملی خود دانسته اند؛ و هر صنف و دسته ای به وسع فهم و اقتضای حالش آن را در مرکز توجه جامعه کشانده است و به یاد هم وطنان خود آورده.
گروهی شبهای سرد و طولانی زمستان را با خواندن سرگذشت پهلوانان گرم و کوتاه کرده اند، و جماعتی با نقل داستانهای باستان مخفل نقالی قهوه خانه ها را حال و رونق بخشیده اند. گاهی ابیات پرهیمنه اش ضربه های تنبک مرشد را در گود زورخانه دلنشین کرده است، و زمانی نقش رستم و دیو سپید ، در و دیوار گرمابه ها را زینت داده. از یکسو نهیب رجزهای پهلوانان خون شرف و حمیت در عروق جوانان وطن جوشانده است، و از دیگر سو وصف قیام کاوه در ظلمات ستم نور امیدی بر دلهای افسرده پاشانده.
گاهی تاملات حکیمانه ی فردوسی در اثنای داستانسرائی طبع افسانه پسند خلایق را به تفکری عبرت آموز کشانده است، و گاهی اندرزهای خردمندانه اش مدد کار ذهن پندآموز پیران گشته.

در عرصه ای دیگر پاسداران زبان فارسی - این رکن اساسی ملیت ایرانی - ابیات رسایش را پشتوانه ی تلاشهای عاشقانه ی خود کرده اند، و پژوهشگران صحنه ی تحقیق در کشف رگ و ریشه ی واژه های متروکش مجالس بحث و جدل بر پا داشته اند.

شاهنامه، به خصوص فصل اساطیریش، قصه ی حسین کرد و امیر ارسلان نیست که به قصد سرگرمی و انصراف خاطری یا کوتاه کردن شبی بخوانیم و بگذریم. داستانهای اساطیری جوهر فرهنگ و معارف ملی است و فشرده ی تجارب هزاران ساله ی قومی. هر شاخ و برگی از روایات اسطوره ای حاصل تجربه های تلخ و شیرین گذشتگان است که لعاب افسانه ای بر آن کشیده و در دارالشفای حکمت برای نسلهای آینده باقی گذاشته اند. روایات اسطوره ای از مقوله ی اشعار کنایی و به قول فرنگیها سمبولیک است، و نیازمند گزارشی روشنگر، و به قول اهل اصطلاح تفسیر.