کتاب نمونه ی نثرهای دلاویز و آموزنده ی فارسی در دو جلد و به همت محمد دبیر سیاقی منتشر شده است. از محمد دبیر سیاقی پژوهشگر، نویسنده و مصحح سرشناس ادبیات فارسی آثار ارزشمند و والایی به یادگار مانده است و بی شک نام ایشان در اذهان ایرانیان، تداعی کننده یک عمر کوشش و زحمت در پاسداری از زبان شیرین فارسی و ادب و هنر کهن ایران زمین می باشد. انتشار شاه نامه به تصحیح و همت ایشان و همچنین همکاری با علی اکبر دهخدا در جمع آوری لغت نامه عظیم دهخدا و تصحیح ده ها اثر از بزرگان ادب و فرهنگ و تاریخ ایران از جمله خدمات ایشان در زمینه فرهنگ و ادب می باشد.

 

نمونه نثرهای دلاویز و آموزنده فارسی

 

بخشی از این کتاب:
غیر از مردم لاابالی و بی­ مبالات، هیچ­کس نیست که پیش از خروج از خانه و قدم نهادن در کوچه لااقل روزی یک بار، خود را در آیینه نبیند و وضع سر و لباس و کفش و کلاه خود را تحت مراقبت نیاورد، و نواقص و معایب و بی‏ نظمی‏ها و آشفتگی­های هیات ظاهر خویش را به شکلی ترمیم و اصلاح ننماید.
چرا ؟

برای آنکه انسان، ذاتا خودخواه است و خود را از هیچ­کس کمتر و پست­ تر نمی‏شمارد، و بر او بسی ناگوار است که باهیات و اندامی ناساز و شکل و ریختی منکر در مقابل دیگران جلوه کند و دیگران در ظاهر او عیب و نقصی قابل سرزنش و خرده‏گیری ببینند و بر او بخندند.
این توجه و دقت در فع عیوب ظاهری به هر نظر که تعبیر شود به شرط آنکه به حد خودآرایی و ظاهرسازی نرسد، ممدوح است چه برای مرد دردی بدتر از آن نیست که مورد عیب­جویی هرکس و ناکس قرار گیرد، و به علت عیبی که رفع آن بسیار آسان بوده، انگشت نمای این و آن واقع شود.
اما تعجب در این­جاست که غالب همین مردم که برای رفع عیب­ جویی دیگران، درحفظ ظاهر گاهی از حد اعتدال نیز قدم فراتر می­گذارند، هر روز در گفته و نوشته­ ی خود، مرتکب هزار غلط انشایی و املایی می‏شوند و متوجه نیستند که به علت تقریر و تحریر نادرست و بی‏ اندام، تا چه حد مورد طعنه و مضحکه­ ی خاص و عامند و چون تأثر و تألّمی هم از این بابت ندارند به هیچ­ وجه درصدد رفع این عیب بزرگ نیز بر نمی‏آیند.

ممکن است که انشا کسی سست و نارسا و مبهم و دور از قواعد فصاحت و بلاغت باشد اگرچه رفع این عیوب نیز تا حدی به مدد تتبع آثار بزرگان ادب و ممارست در خواندن و به حفظ سپردن گفته‏ های فصیح و بلیغ فراهم می‏آید. لیکن چون نویسندگی هم مانند شعر تا حدی موقوف به استعداد ذاتی و طبع خدادادی است، باز می‏توان صاحب چنین نوشته‏ای را معذور داشت و از او چیزی را که خدا به او نداده است، و تدارک آن به اکتساب مقدور نبوده، نخواست. اما غلط املایی چنین نیست، اصلاح آن بکلی به دست خود انسان است و در مرحله­ی چیز نویسی، اتفاقا از هر کار دیگر آسان­تر است.
ذوق، تنها آن نیست که انسان فریفته و دلداده­ی هر منظره­ ی زیبا و هر هیات موزون و هر آهنگ دلنواز شود، بلکه یک درجه از ذوق سلیم هم است که انسان طبعا از هر منظره­ی زشت و هر هیات ناموزون و هر آهنگ ناساز، تنفر و اشمئزاز حاصل کند و آن­ها را با اکراه و ناخوشی تلقی نماید، تا طبعش به پستی و زشتی نگراید و همیشه جویای زیبایی و رسایی و درستی باشد.
کسانی که در نوشته‏های خود، استمرارا مرتکب اغلاط املایی می‏شوند و به این عیب بزرگ که به دست ایشان پرداخته می‏شود، پی نمی‏برند، علاوه برآن­که از آن درجه از ذوق که مانع انسان از مرافقت با زشتی و نادرستی است محرومند، از درک ننگ و عار نیز بی‏نصیبند و آن همت را ندارند که زشتی و نادرستی را که در وجود ایشان هست و مسبب آن نیز خود آنانند و بخوبی می‏توانند آن را رفع کنند، از میان بردارند و صحیح و سالم چیز بنویسند.
درممالک متمدنه­ ی دنیا، هر روزنامه‏ ای را که بخرید، اگرچه ممکن است که مطالب آن سخیف و مهوع و خلاف حقیقت و بر ذوق ناگوار باشد، اما کمتر اتفاق می‏افتد که یک غلط املایی در آن دیده شود، و بقدری غلط املایی برای هرکس که قلم به دست می‏گیرد در این ممالک ننگ است که اغلاط املایی را که ما در نوشته­ی خواص اعضای ادارات و پاره‏ای از رجال عالی مرتبه­ی خود هر روز می‏بینیم، ایشان «غلط‏های زنان رختشوی» می­گویند، زیرا که زنان رختشویند که به علت بی‏سوادی تمام به این شغل نسبه پست سر فرود آورده و در موقع برداشتن صورت جامه‏ هایی که برای شستن می‏گیرند، مرتکب این قبیل اغلاط می‏شوند.
روزی به یکی از همین آقایان که در نوشتن املای کلمات بسیار بی‏ مبالات است و اتقاقا مایه و استعدادی طبیعی نیز برای نویسندگی دارد گفتم که: املای فلان کلمه و فلان کلمه غلط است. درجواب گفت که : من مخصوصا آن­ها را به این اشکال نوشته­ ام و چون یقین دارم که دنیا زیر و زبر نخواهد شد، در این کار تعمد کرده‏ام.
من دیگر به او چیزی نگفتم چه مسلم می­دانستم که اگر کسی املای درست کلمه­ ای را که همه در ضبط آن اتفاق کرده و اهل لغت آن را به همان وضع قرار داده‏اند، بداند محال است که هیات صحیح و متفق علیه را که همه می‏شناسند و معنی آن را می‏فهمند، و اگر هم نفهمند به مدد کتب لغت به معنی آن پی خواهند برد، رها کند و به جای آن از خود هیاتی جدید که معروف و مفهوم هیچ­کس نیست، به کار برد و با این حرکت خود خواهانه، مفهوم مقاصدی را هم که کلمات قراردادی برای بیان آن­ها وضع شده، بر دیگران مشکل یا محال کند.
این قبیل بی‏ مزگی­ها، اگر هم به گفته آن رفیق، واقعا عمد شمرده شود و ناشی از نادانی و عجز و بی‏ همتی در راه رفع عیب نباشد، اگرچه دنیا را زیر و زبر نمی­کند، ولی باز زشت و مضحک است و اگر کسی در تعقیب آن لجاج و اصرار بخرج دهد، هیچ­ چیز دیگر از آن جز خفت عقل و سبک مغزی فاعل آن برنخواهد آمد.
قرار تمام مردم عادی و عاقل بر این است که کلاه را بر سر بگذارند و کفش را در پا کنند. اگر کسی پیدا شود که به عقیده­ ی نادرست و گمان سست خود بخواهد خرق اجماع کند و برخلاف قرار عام برود و کلاه را در پا و کفش را برسر قرار دهد البته دنیا زیر و زبر نمی‏­شود، لیکن او با این حرکت، خود را مضحکه و مسخره­ ی عموم می‏سازد، و همه بر سبکی عقل و اختلال حواس او اتفاق می‏کنند.
از این گذشته اگر بنا شود که هرکس به هوای نفس و تفنن شخصی در املای لغات تصرف کند، چون هوای نفس و تفنن هرکس به شکل خاصی است، دیگر میزانی برای تشخیص صحیح و سقیم برای کسی باقی نمی‏ماند و هرج و مرج غریبی پیش می­آید که هیچ­کس معنی نوشته­ ی دیگری را نمی‏فهمد، و غرض اصلی از وضع خط و توقیفی قرار دادن لغات که تفهیم و تفاهم باشد، یکباره از دست می‏رود.
اگرچه غلط املایی برای هرکس عیب است لیکن، هرقدر اهمیت مقام شخص بیشتر و رتبه­ی او درمقامات دنیایی بالاتر باشد، این عیب نمایان‏ تر و ننگ و رسوایی صاحب آن واضح­ تر می‏شود. البته غلط املایی یک رختشوی را مردم معذورتر می­شمارند تا غلط املایی یک امیر یا وزیر را.
بسا شده است که بر اثر مشاهده­ی یک چنین غلطی، تمام هیبت و شوکت وزیر یا امیری برباد رفته است.
وقتی در مجلس «شمس ‏الدین درگزینی» وزیر «سلطان مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی»، موقعی که «کمال‏الدین زنجانی» (که بعدها وزیر طغرل سوم شد) از بغداد به اصفهان رسیده بود «شمس‏ الدین درگزینی» او را مخاطب ساخته گفت : «با وجود ناامنی راه­ها، چگونه بوده است که به سلامت ماندی مگر از جعده نیامدی ؟»
«کمال الدین» گفت : «ایها الوزیر جاده است نه جعده.»
گفت: راست گفتی، جعده آنست که تیرکمان، در آن می‏گذارند و مقصود او جعبه بود که این معنی اخیر را دارد.
تمام حضار مجلس بر «شمس‏ الدین» وزیر خندیدند و وزیر چون دریافت که نه املای صحیح جاده را می‏داند نه هیات درست جعبه را، خجلت بسیار برد و تا مدتی جسارت آن­که در روی حضار نگاه کند نداشت.
یکی از مغلطه بازی این قبیل آقایان، وقتی که ایشان را در غلط نوشتن املاها ملامت کنید این است که املاهای فارسی، آمیخته به عربی مشکل است و به آسانی نمی‏توان آن را آموخت فرض کنید که این گفته بی‏اساس درست باشد. چون زبان فارسی امروزی با همین املاء و انشاء زبان ما و وسیله­ی امتیاز ما از سایر ملل و با ثروت گرانبهایی از نظم و نثر که دارد مایه­ی سرافرازی ما در جهان است، باید آن را با هر اشکالی که دارد همان طور که قدمای ما آن را درست و راست فرا می‏گرفته و تا حد توانایی در تکمیل و تحسین آن می‏کوشیدند فرا بگیریم و اگر نمی­توانیم چیزی بر کمال و جمال آن بیفزاییم، لااقل تیشه­ی ستم بر پیکر زیبای آن نزنیم و هیات موزون و عارض جمیل آن را به ناخن نادانی و خودخواهی نخراشیم.
اگر قدری تامل کنیم و انصاف به خرج دهیم می‏بینیم که این عذر بدتر از گناه این معترضین نیز مقبول نیست، زیرا که تمام لغات مشکله‏ای که املای آن­ها محتاج به آموختن و ضبط است و در نوشته­ی‏ این قبیل آقایان می‏آید، شاید از هزار تجاوز نکند. آیا ضبط صحیح هزار کلمه و به خاطر سپردن آن­ها چنان کار دشواری است که از عهده­ی یک شخص عادی برنیاید و اگر اشکال و زحمتی دارد تا آن اندازه باشد که از تحمل ننگ بی­سوادی و مضحکه شدن در پیش هرکس و ناکس سخت‏تر و ناگوارتر به شمار آید ؟
به نقل از نوشتار: عباس اقبال آشتیانی