تاریخ رنسانس نوشته ی سدنی دارک و ترجمه این اثر از شادروان احمد فرامرزی می باشد.

معمولا نام رنسانس یا زنده کردن اروپا، بر یک مدتی از تاریخ اطلاق می شود که از فتح قسطنطنیه در سال 1453 به وسیله ترکان عثمانی آغاز می گردد و به مرگ الیزابت ملکه انگلیس در سال 1603 خاتمه پیدا می کند. در تاریخ دنیا جز صد و پنجاه سال اخیر، هیچ گاه مدتی مساوی با صد و پنجاه سال رنسانس یعنی از فتح قسطنطنیه تا مرگ الیزابت حوادث شگرف روی نداده است. زیرا دوره مذکور، دوره حوادث عظیم و ظهور رجال و نوابغ  بزرگ، پیشرفت صنایع ظریفه و ادبیات و اصلاحات مذهبی و اجتماعی و رواج علوم جدید و مخاطرات متهورانه و اکتشافات زیاد و دوره انتقاد آزاد توام با جرات و شجاعت و عصر مسرت و خوشگذرانی و روزگار ارتجاع و انحطاط و زمان تخریب و تعمیر و دوره قدرت و نفوذ پادشاهان و شاهزادگان و تیره بختی توده و اکثریت به شمار می آید.

 

کتاب تاریخ رنسانس

 

 

در اواخر قرن سیزدهم برای اولین بار کاغذ در مغرب اروپا ساخته شد و ساخته شدن کاغذ واقعه تاریخی شگرف است که تاثیر خیلی بزرگ و عمیق در رنسانس اروپا داشت. زیرا اگر کاغذ در خود اروپا ساخته نمی شد، علم انتشار نمی یافت و تعلیم و تربیت پیشرفت نمی کرد و اگر تعلیم و تربیت عمومی نمی شد، این تمدن عظیم به وجود نمی آمد.

پیش از آن در قرن دوم میلادی کاغذ را در چین اختراع کردند و سپس در قرن نهم میلادی، عرب ها کاغذ سازی را فرا گرفتند. سیصد سال بعد از آن در ایتالیا کاغذ ساخته شد و پس از آنکه صد و پنجاه سال از تاریخ ساختن کاغذ در اروپای غربی می گذشت، نخستین کتاب با چاپ حروفی در شهر هارلم ( در هلند ) به طبع رسید و در سال 1477 ، کاکستن چاپخانه ای در وستمینستر دایر کرد.

ساختن کاغذ در اروپا و اختراع چاپخانه دو رکن مهمی بود که رنسانس اروپا بر آنها استوار گشت، زیرا این دو دستگاه وسیله و افزار نشر علوم جدید فرهنگ و دیانت جدید بود و اگر این وسیله در کار نبود، ارزمس نمی توانست قدرت و وسیله ای برای نشر افکار و عقاید خود به دست آورد و هیچ گاه تورات به دست فقرا و بینوایان نمی رسید.

قرن سیزدهم قبل از دوره رنسانس دوره راجر بیکن راهب فرنسیسکانی فارغ التحصیل دانشگاه آکسفورد بود. زیرا او نخستین شخصی است که بر ضد جهل و تحکم و استبداد مقامات رسمی و روحانی قیام کرد و اولین فردی است که برای تجارب علمی اصرار ورزید و بسیاری از تحولات صنعتی و ماشینی را که در عصر حاضر به وجود آمده است ، پیش بینی کرد.

قرن چهاردهم، ناظر یا شاهد ادبیات بود. زیرا مقدار اندکی از ادبیات که در قرن های تاریک به وجود آمده است، همه به زبان لاتین نوشته شده بود. ولی چون دانته ایتالیایی، کمدی مقدس را به زبان ایتالیایی نوشت، ادبیات جدید شروع شد و بعد از یک قرن ، ویکلیف تورات را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و "چوسر" داستان های "کنتربوری" را نوشت که صورت یا نمونه ای از زندگانی خالص ملت انگلیس است که سعادت انسانی را در قرن طلائی، از قرن های وسطی مجسم می سازد.

هرگاه ما بخواهیم برای سهولت و آسانی، سقوط قسطنطنیه را آغاز رنسانس بخوانیم، حقا می توانیم پترارک شاعر ایتالیایی که در سال 1304 متولد گشته و در 1374 وفات یافته است، پدر علم جدید بخوانیم. این شاعر زبان یونانی را نمی دانسته، ولی دوست وی بوکاچیو شاهکارهای هومر را مخصوص او به زبان لاتین ترجمه کرد.

لوئی یازدهم اصول وطن پرستی و آئین عالی میهن دوستی را از ژاندارک ، محبوب ترین قدیسه ها که تخمش را در سرزمین فرانسه پاشید، فرا گرفته با عقل و کیاست و تدبیری که ذاتی او بود، بدون رحم و شفقت برای نابود کردن و برانداختن اصول منحوس خانه بر انداز ملوک الطوایفی و رژیم مخرب خان خانی که در ادوار پادشاهان سلف بر سر قدرت و نفوذ ، با پادشاهان و حکومت مرکزی دم از همسری می زدند، کمر همت به میان بست.

به طور خلاصه وضع اروپا در سال 1453 ازین قرار بود: کاغذ در آن قاره رواج داشت و چاپخانه اختراع گشت. دانته بزرگترین قصیده ایتالیایی خود را با نهایت فصاحت و بلاغت و منتهای عظمت و جلال سروده بود که با جذاب ترین اسلوب از خیال عصر عقیده و ایمان، توصیف و تعبیر کرد. بوکاچیو قصاید نغز و شیوای خود را انتشار داد و جورج بیکن روح بحث و تحقیق و شک و تردید را بیدار کرد. ویکلیف با شاگرد بوهیمیائی خود ژان هس بر ضد افتضاح کشیش ها قیام کرد و کتاب مقدس را در دسترس عامه مردم گذاشت، گو اینکه ویکلیف تا آخر عمر نسبت به کلیسای کاتولیکی وفادار ماند.کشاورزان بر ضد ظلم و استبدادی که آنها را از پای در آورده بود، شورش کردند و روح توجه به علم و دانش در مردم دمیده شد. کلیساها نسبت به درماندگان و بینوایان دلسوزی می کردند و آنها را یاری می دادند.

بخشی از گفتار آغازین کتاب

هرکس مطالعه مختصری در علل ترقی و انحطاط اقوام گیتی داشته باشد، می داند که تریاق هر ملت و شاه بیت پیشرفت هر قوم، پیدایش رشد ملی است و هر عقب افتادگی و انحطاط نیز مولود عدم رشد مذکور است. رشد ملی نیز جز در سایه بسط فرهنگی صحیح و بالا رفتن پایه معرفت افراد و اطلاع از موجبات پیشرفت یا علل انحطاط اقوام جهان میسر نیست و حصول آ نیز پس از تعمیم سواد، بسته به نشر کتاب ها و مولفات پرمایه ایست که زائیده افکار بزرگان و متفکرین مللی باشد که مراحل اولیه را پیموده و به سر منزل مقصود رسیده باشند.

موثر ترین این مولفات برای ملتی که بخواهد مراحل تازه ای را در زندگی اجتماعی خویش بپیماید، آن قسمتی است که همان مراحل را از نهضت ملل مترقی نشان دهد. چه ، همان گونه که یک کاروان برای اینکه آسان و بی خطر به منزلگه مقصود رسد، ناچار است همان جاده ای را در پیش گیرد که کاروان های سلف آنرا پیموده و در مواقع خطر، باتلاق ها و بیابان های بی آب و علف و پرتگاه های آنرا تشخیص داده، جاده بی خطری را اختیار و علائم و آثاری از خود باقی گذاشته اند تا آنها که بعد می آیند، در پرتو آن، راه را از چاه  و جاده  را از پرتگاه تشخیص داده و بی خطر به منزلگه دلدار رسند. مللی هم که می خواهند راه ترقی را بپیمایند و خود را به کاروان تمدن جهان رسانند، ناچار باید همان راهی روند که رهروان پیشین رفته اند و مدت ها برای یافتن راه تازه در  بیغوله ها و جنگل ها و بیابان های مخوف و کمرهای کوهساران حیران و سرگردان نمانند و اوقات خود را بیهوده برای تحصیل حاصل تلف نسازند. بلکه جاده کوبیده و راه رفته را دنبال کنند.

بخشی از سخن مترجم