کتاب آخرین رویای فروغ که توسط سیامک گلشیری نوشته شده است.که انتشارات آن چشمه می باشد. فروغ حال جسمانی بسیار خوبی ندارد و دارای بیماری است.دخترهایش پروین و آذر و آرزو به همراه همسرهای خود داخل ویلایی دور او جمع می باشند و قرار می باشد پسرش بیژن همچنان به آنها ملحق شود. آنها خبر دار شده اند مادر شوهر اسبق و دختری به اسم فریبا که از او داشته که هیچ کس از موضوع خبر نداشته است و هم اکنون واسه ی دیدن آنها به رامسر خواهند آمد .اما حالش بسیار بد می باشد و قرار است مرد و دخترش به دیدنش آیند و تمام کتاب در ویلا و در دیالوگ های میان شخصیت ها سپری می شود . زیبا و ساده بود.یک موضوع سر راست که با حرف های روان شخصیت ها و فلسفه بافی های آنها جذابیت پیدا می نماید. البته درست می باشد که اصلا به موضوع شباهتی ندارد. اما گذشتنش داخل ویلا و ساده بودن آن و دیالوگ محور بودنش بسیار من را یاد فیلم درباره الی می انداخت .کتاب زیبایی است و خوب نگاشته شده اما در حقیقت من متوجه این نشدم که این طرح روی جلد چه می باشد مگر داستان ترسناک است.خوب درسته آقای گلشیری وحشتناک بسیار می نگارد ولی اینکه محوریتش وحشت نیست که چنین عکسی برای آن گداشته است.

برگرفته از بست بوکز