معرفی کتاب الینور آلیفنت کاملا خوب است اثر گیل هانیمن:
کتاب الینور آلیفنت کاملا خوب است که جزء پرفروش ترین رمان های ادبی سال ۲۰۱۷ شناخته می شود، رمانی با محتوای روان شناسانه و درون گراست و توسط نویسنده زن بریتانیایی گیل هانیمن نوشته شده است. الینور آلیفنت، اولین اثر هانیمن است که بعد از انتشار آن، بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
در کتاب، داستان دختر ۳۰ ساله ای را می خوانیم که تنهایی و انزوا را به عنوان شیوه ای پسندیده برای زندگی خود برگزیده است، او به عنوان اوقات فراغت نیز، با صرف پیتزای نیم پز و نوشیدنی، همچنین همراه با چاشنی صحبت تلفنی با مادر خود، آخر هفته های خود را سپری می کند.
زندگی کسالت آور او بعلاوه عدم تمایلش برای برقراری ارتباط با دیگران، باعث می شود از دید مردم فردی عجیب به نظر برسد؛ اما انتخاب او، انتخاب گوشه گیری به عنوان شیوه زندگی، ریشه در کودکی تلخ او دارد و نویسنده به خوبی آن را در بین داستان بیان می کند. زندگی الینور در حالی که ۹ سالست کارمند اداری یک شرکت است و روابط اجتماعی او در یک سطح محدودیست، در حال گذر است؛ در واقع او یاد گرفته چطور زنده بماند ولی به طور کلی زندگی نمی کند.


استخدام مردی به نام ریموند در محل کار الینور، که فردی بی نظم و بی دست و پاست، برای زندگی الینور، چرخشگاهی می شود و باعث می شود درباره شیوه زندگی خود تجدید نظر کند...
این کتاب، علاوه بر همه جوانب مثبتش، به هر فردی دید گسترده ای می بخشد که تا هر کسی با خصوصیات شخصی الینور را در اجتماع می بینیم، در دل او را سرزنش نکنیم؛ درحالی که از واقعیت زندگی او آگاهی نداریم.
حال جملات موثر نویسنده را درباره کتاب که در مصاحبه ای مطرح می کند، می خوانیم:
من در زندگی‌ام با افرادی شبیه الینور روبه‌رو بوده‌ام. همیشه به رفتارهایی که با آداب اجتماعی تناسب ندارند فکر کرده‌ام و به افرادی که بد نیستند و هیچ اشکالی ندارند اما رفتار ناجوری دارند. این رفتارها موجب می‌شود احساس کنیم می‌خواهیم ارتباطمان را با آن‌ها قطع کنیم چون در کنارشان احساس راحتی نمی‌کنیم اما آیا این رفتارشان علتی دارد؟ چه چیز موجب آن شده است؟ من همیشه در مورد تنهایی هم فکر کرده‌ام. جایی خوانده بودم که در اواخر دهه‌ دوم عمر هر فرد، زندگی، یک ضیافت بزرگ است اما در حقیقت، چالش‌برانگیز هم هست. خیلی فکر کردم تا متوجه بشوم چرا فردی مانند الینور به اینجا می‌رسد. همین طور، دلم می‌خواست به دوستی افلاطونی بین زن و مرد بپردازم چون فکر می‌کنم در رمان‌ها زیاد مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. ریموند انسانی دوست‌داشتنی است اما او و الینور اشکالات یکدیگر را به خوبی می‌بینند و درگیر جذابیت‌های احساسی نیستند. می‌خواستم در مورد تغییرات شگرفی که مهربانی‌های کوچک می‌تواند به وجود بیاورد، بنویسم. مثلا، مرد سالخورده‌ای به زمین می‌افتد و شما می‌ایستید که مطمئن شوید حالش خوب است یا حتی کارهای کوچک‌تری مانند خریدن قهوه برای یک فرد انجام می‌دهید یا حتی به کسی می‌گویید موهایش زیباست. گاهی اوقات، ما متوجه نمی‌شویم این کارها چه تاثیر عمیقی روی زندگی دیگران می‌گذارد. من می‌خواستم این اعمال را ستایش کنم. زندگی گاهی اوقات دشوار است و همین چیزهای کوچک به انسان کمک می‌کند سختی‌ها را بگذراند.