معرفی کتاب کافکا در ساحل اثر هاروکی موراکامی :
کتاب کافکا در کرانه یا کافکا در ساحل به قلم نویسنده مشهور چینی، هاروکی موروکامی است که خوانندگان بسیاری را مجذوب خود کرده. این نوشته موروکامی که همانند دیگر آثارش که تاکنون به سی و چهار زبان دنیا ترجمه شده اند، مورد توجه خوانندگان قرار گرفته و در فهرست ۱۰ رمان برتر سال نیویورک تایمز قرار گرفت و کتاب فانتزی سال شد.
نویسنده در کتابش،دو کاراکتر اصلی را معرفی می کند که در فصل های مجزا به طور یکی در میان داستان آنها را به نگارش در می آورد و در انتها که بهم می پیوندند می بینیم که ای دو ماجرا از ابتدا نیز آنقدر مجزا نبوده اند.
در فصل اول با کافکا تامورا پانزده ساله آشنا می شویم که از کودکی مادر و خواهرش، او و پدرش را ترک کرده اند و کافکا اکنون با پدرش زندگی می کند. کافکا در حال تصمیم گیری بزرگیست و او می خواهد از خانه فرار کند و یکی از دلایلش، جستجو و پیدا کردن خواهر و مادرش است.
در بخش دوم کتاب، ماجرا از حادثه ای شروع می شود. دانش آموزان در حال سپری کردن اردوی دانش آموزی هستند که به یکباره همگی بیهوش می شوند. حالت بیهوشی آن ها به نوعی است که چشمانشان حرکت می کند و تنفسشان طبیعی است اما بدنشان مانند پلاستیکی است که در آفتاب قرار گرفته باشد و توانی در ان دیده نمی شود. مدتی می گذرد و همگی بچه ها به هوش می آیند، بجز ناکاتا که یکی از پسر های شخصیت اصلی نویسنده است.
ناکاتا نیز پس از هفته های متوالی هوشیار می شود ولی حافظه اش را از دست می دهد و بجای آن توانایی های دیگری را بدست می آورد.


رمان پیش رو با نثری ساده و روان، محتوایی معمایی دارد که اگر به دقت خوانده شود بسیار جذاب تر خواهد بود. در هر حال سبک اتفاقات و رخداد هایی که در کتاب پیش می آید ذهن خواننده را به خود مشغول می کند و کشف ارتباط آن ها و پاسخگویی هر خواننده به سوالات خود، می تواند از نکات جذابیت کتاب باشد.
مهّم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمی‌کند.
وقتی طوفان تمام شد یادت نمی‌آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی.
حتّى در حقیقت مطمئن نیستی طوفان واقعا" تمام شده باشد.
بریده هایی از متن:
امّا یک چیز مسلّم است، وقتی از طوفان بیرون آمدی، دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون طوفان گذاشت.
برای هر کسی، یه اسم توی زندگیش هست که تا ابد هر جایی اونو بشنوه، ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت؛ یا از روی ذوق، یا از روی حسرت، یا از روی نفرت.