معرفی کتاب پراگ در تبعید اثر هادی خورشاهیان

هادی خورشاهیان در سال ۵۲ متولد شده است و لیسانس زبان‌ و ادبیات انگلیسی را از دانشگاه تهران دریافت کرده است‌.از سال ۷۰ کتابهایش چاپ میشود و تاحالا بیشتر از ۸۰ کتاب در موضوعات ادبیات کودک و نوجوان،شعر،ادبیات داستانی،ترجمه،نمایشنامه و فیلنامه از او چاپ شده است.از دیگر کتابهای او میتوان من کاتالان نیستم و دشمن آینده را نام برد‌.قصه رمان از یک پدر و مادر آغاز میشود که بچه های بی پدر و مادر را به فرزندی میپذیرند و سپس در ادامه قصه از زبان آنها روایت میشود.راوی اصلی قصه من است و قصد دارد از راوی تقلید کند‌.و از آغاز کتاب در همه چیز مداخله میکند گویی در پی چیزی میگردد و دنبال واقعیتی میگردد که به تدریج مبدل به هراس از واقعیت میگردد.پراگ در تبعید قسمت های کوتاه و راوی های مختلف دارد ولی به نحوی کنار هم قرار گرفته اند که گویی همه آنها یکی هستند.آنها با نویسندگان صحبت میکنند،با هم دیگر نسبت های عجیب و غریب دارند و گاهی اوقات جاهای خود را با هم عوض میکنند.موقعیت درست از دید شخصیت های قصه تعریف گوناگونی دارد ولی همه شخصیت ها در پی این موقعیت هستند.در زندگی یکدیگر مداخله میکنند،و این امکان هم وجود دارد که به این دلیل در پی دیگران میروند تا بتوانند خود را بیابند خودی که گم شده است.آنها دست به کارهای عجیبی میزنند برای مثال اسحاق ۲ ساعت قبل از آزاد شدن از زندان میگریزد.دایی علاقه زیادی به فیلم دارد و در تخیلاتش خود را لینچ تصور میکند و حتی آندره در فیلم لینچ بازی هم میکند.نویسنده در رمان پست مدرن پراگ در تبعید از فضایی استفاده کرده که واقعی نیست و بین خیال و واقعیت هیچ مرزی نیست.

 

شخصیت هایی که در قصه هستند خود را به جای افراد مشهور مانند هومر قرار میدهند،در فیلمهای مشهور جهان بازی میکنند،هنگامی که واقعیت را متوجه میشوند درگیر یک واقعیت دیگر میشوند و گاهی اوقات هم سبب میشوند که خواننده به این موضوع فکر کند که آیا این افراد وجود دارند یا نه.قسمتی از متن کتاب:میشود گفت فقط افرادی میترسند که چیزهایی داشته باشند و نگران باشند که از دستشان بدهند.و یا دست کم‌ از این هراس داشته باشند که جان خود را از دست بدهند.ولی من هرگز نمیترسیدم به این علت که دست کم ۴ بار مردن به عزرائیل بدهکار بودم و هر زمان که به سراغم می آمد و جانم را میستاند در بهترین وضعیت ممکن با یکدیگر بی حساب میشدیم.در پراگ در تبعید زمان و مکان مشاهده نمیشود،شخصیت های قصه واقعیت ندارند،کارهایی که انجام میدهند و خوابهایی که میبینند واقعی نیست.ولی روایت های قصه با نظم و متوالی به تصویر درآمده و خواننده را در خودش غرق میکند در جهانی که واقعیت ندارد با انسانهای تخیلی.این رمان عبارت های کوتاه دارد که قابل تفکر هستند و علتش فکرهای زیادی سیال راوی های قصه است که هرجایی که دوست داشته باشند میرود و با توصیف های خواندنی به پایان میرسد.و یا شاید یک نفر دیگر هم وجود دارد که به جای همه شان فکر میکند.علاوه بر اینها پراگ در تبعید از علاقه داشتن هم حرف زده است.ولی مشخص نیست که در کجاست،ولی قطعا وجود دارد.به افرادی که قصه های خاص و پسامدرن را دوست دارند این کتاب را پیشنهاد میکنم.