معرفی کتاب هنر درمان نوشته اروین یالوم.این کتاب اولین بار در سال ۲۰۰۱ چاپ شد اسم دوم و یا غیر اصلی کتاب یک نامه به درمانگران است‌.

و تجربه های بالینی خود را در مورد روان درمانی اگزیستانسیال و گروه درمانی توضیح میدهد یالوم در این کتاب نحوه درمان را آموزش میدهد سپیده حبیب مترجم کتاب در مورد کتاب میگوید این کتاب ثمره عمر پر بار یالوم و سال های طولانی تجربه کار بالینی است یالوم در این کتاب هشتاد و پنج بخش اصلی کتاب که مرتبط با روان درمانی است را شرح میدهد و به دانشجوهای روان شناسی یاد میدهد که وقتی که با این مسائل روبرو میشوند به چه نحوی اقدام کنند.

یالوم در ابتدای کتاب هراس های خود را برای خوانندگان کتاب بیان میکند و میگوید نگران است که درمانگرهای آینده چگونه تعلیم میبینند و میگوید در مورد روان درمانی نگرانی هایی دارد این که با توجه به دغدغه های اقتصادی و مالی امروزه به چه شکلی تبدیل میشود.

کتاب به ۵قسمت تقسیم بندی شده است که در قسمت اول ارتباط مراجع و روان درمانگر را بررسی میکند و روی خود افشاگری روان درمانگر تاکید زیادی دارد‌.در قسمت دوم روش هایی برای پیدا کردن ریشه نگرانی در مورد مرگ، و مفهوم زندگی آموزش میدهد.

در قسمت سوم موضوع های گوناگون را بررسی میکند و مسائلی که درمانگران با آن روبرو هستند را بیان میکند.در قسمت چهارم یالوم نحوه استفاده کردن از رویا را در هنگام درمان شرح میدهد.اولین رویا هراس های بیمار را از درمانی که باید آغاز شود آشکار میکند.

 

و در آخرین بخش کتاب درباره ریسک ها و مزایای شغل روان درمانگری توضیح میدهد و میگوید روان درمانگرها باید حافظ رازهای مراجعان باشند و مراجعان رازهایی را که به هیچ کس نگفته اند با ما در میان میگذارند و این سعادتی هست که هرکسی از آن برخوردار نمیشود رازهای هر انسانی ریشه ی رفتارهای وی را به صورت آشکار و بی پرده به ما نشان میدهد.

قسمت هایی از کتاب(هنگامی که به تازگی دوره روان درمانی را شروع کرده بودم بهترین کتابی که خواندم روان نژندی و رشد انسان اثر هورنای بود و مفهوم مهمی که هورنای به آن معتقد بود این موضوع بود که انسان سعی در درک خود دارد.

هورنای اعتقاد داشت که اگر مانع هایی که وجود دارد از بین برود یک شخص میتواند به یک بشر پخته تبدیل شود.این موضوع باعث شد نگاه من برای همیشه به روان درمانی تغییر کرد و دریافتم شغل من حذف مانع هایی است که جلوی بیمارانم وجود دارد.

من نباید تمام وظیفه های مراجعان خود را خودم بر عهده بگیرم وظیفه من این است که فقط مانع ها را از بین ببرم و بقیه فرآیند درمان به خود مراجعان بستگی دارد.فرد جوانی که طلاق گرفته بود و اعتقاد داشت دیگر نمیتواند به کسی عشق بورزد و اعتراف به این موضوع شجاعت میخواست ولی من نحوه مدیریت این موضوع را نمیدانستم.اما میدانستم مانع هایی که جلوی مهر ورزیدن به دیگران را میگیرد چگونه میتوان را از بین برد.