معرفی کتاب ديبز در جستجوى خويشتن اثر ويرجينيا اكسلاين

ديبز پسر ٥ ساله اى است كه بسيار عجيب رفتار ميكند. خانواده اش او را داراى سندروم يا اختلال افسردگى حاد ميدانند. ديبز با كسى صحبت نميكند و حرف هايى ميزند كه گويا فقط خودش معنى آن ها را ميداند. او تمايلى به ارتباط برقرار كردن با محيط اطراف ندارد و انگار او محبوس در زندان درون خود است.
خانواده اش كه از درمان ديبز نااميد و درمانده شده بودند آخرين راه خود راهم امتحان ميكنند.
بازى درمانى.
آن ها بعد از كندوكاو هاى بسيار و مخالفت ها تصميم ميگيرند پسر كوچك خود را به خانم ويرجينيا روانشناس آمريكايى برجسته ى قرن بيستم بسپارند.
ديبز مدت ها هفته اى يكبار به "اتاق بازى" درمانى ميرفت و خانم اكسلاين اين فرصت را داشت تا رفتار ديبز را لحظه به لحظه ثبت و موشكافانه بررسى كند.
او معتقد بود كه ديبز نه تنها عقب افتاده نيست و سندروم و اختلالى ندارد بلكه تو نابغه اى است با ضريب هوشى ١٦٨!
خانم اكسلاين يكى از برجسته ترين روانشناسان و بنيان گذار شيوه ى بازى درمانى براى كودكان است. او از اين شيوه براى درمان و تشخيص استفاده ميكرد.
كتاب " ديبز در جستجوى خويشتن" داستان واقعى درمان اين پسر ٥ ساله است كه نويسنده همان درمانگر داستان است.

ديبز در جستجوى خويشتن
نوشته ى ويرجينيا اكسلاين
مترجم سرور مزينى مريم نوزرادان
انتشارات روزبهان


اين كتاب در سال ١٩٦٤ نوشته شده است.
بازى ها و عكس العمل كودكان به آن ها
راه را براى نفوذ اكسلاين به درون و كمك به آن ها باز ميكرد.
رفتار آن ها گوياى درون آن هاست.
بازى درمانى راهى است كه بتوان درون كودكان را واضح تر ديد و اين شيوه ى درمان را مديون اين درمانگر توانا هستيم. امروزه هم بسيارى از تشخيص ها از اين روش اتفاق مى افتند.
ديبز بعد از مدت ها بازى در "اتاق بازى" افكار و انديشه هاى خود را به عرصه نمايش گذاشت و خودش هم آرام و آهسته درون خود را نظاره گر بود. او كينه و نفرت خود را با آتش هاى خيالى و دفن كردن ادمك ها در سطل شن اتاق بازى نشان ميداد. علاقه و عشقش به باغبان خانه شان كه تنها همدم او بود با نجات عروسك نشان داد و اين چنين شد كه اتاق بازى ، درون ديبز را آشكار كرد و ديگر اثرى از اختلال هاى او نبود.
سال ها بعد با ديدن نامه اى از ديبز كه حالا از بهترين دانش آموزان مدرسه اش بود ، ويرجينيا را راضى و خشنود از روش درمانى خود كرد.

خواندن اين كتاب و مشاهده ى رفتار و گفتار ديبز و درونيات او ، خواننده را به درون خود ارجاع ميدهد و در آخر ميبينيم هر كدام از ما يك ديبز درونى داريم كه نياز دارد كاوشگرى او را بيرون آورد و نظاره گر باشد تا خودمان و ظرفيت هاى وجوديمان را عميق تر بشناسيم.