معرفی داستان شرط بندی اثر آنتوان چخوف

فکر می‌کنم ذهن علمی چخوف باعث می‌شه داستان‌هاش شبیه به کلاس‌ درس باشه و بتونیم او رو در قالب معلمی معتدل تصور کنیم‌‌؛ آموزگاری میانه‌رو که با لحنی لطیف، محتوایی تند و تلخ رو بازتدریس¹ می‌کنه.
در یک کلام، نثر او بی‌نهایت ساده، موَقر و تعلیمی-اخلاقیه.
نکته‌ی جذاب برای من اینه که چخوف قوانین ذهنی خودش رو با قوانین حقیقی موجود تلفیق می‌کنه. این کمی(!) با کلاسیسیسم همخونی نداره اما چیزیه که در آثارش دیده می‌شه. درواقع فکر می‌کنم او در طبقه‌بندی کلی حتما نویسنده‌ی کلاسیکه اما هیچ‌وقت خودش رو محدود به جمعیت یا مکتب خاصی نکرده و از هرچیزی که لازم بوده برای بیان اندیشه‌ش استفاده کرده؛ اندیشه‌ای که مبتنی بر سِیر عمیق در آفاق و انفس، فلسفه و علمه.
اما به طور ویژه درباره‌ی این داستان...
بعید نیست شخصیت مرد بانکدار رو با الهام از پدرش نوشته باشه چون ظاهراً او هم به سبب شجاعت و اعتماد به نفس، علاقه‌ش رو دنبال کرده و ورشکست شده.

 


القاب، عناوین و اسامی انتخابی او (چه برای شخصیت، چه برای مکان‌ها یا چه برای داستان) همیشه در بی‌آلایش‌ترین حالت ممکن قرار دارن و اصولا هیچ چیز اضافه‌ای در روایتش نیست. شاید چون برخلاف بسیاری از نویسنده‌های معاصرش، قصد تفاخر یا فریب مخاطب با لفَاظی‌های مکرر رو نداره و تکلیفش با چراییِ نوشتن روشنه.
با این حال، دقت به جزئیات (توصیف اقلیم، حالات افراد، کنکاش‌های ذهنی و...) از ویژگی‌های بارز این داستانه که نشون می‌ده هرچند او در استفاده از کلمات به صرفه‌جویی اعتقاد داشته اما ابداً خساست به خرج نداده.
شاید شما هم مثل من به نامه‌ی زندانی بیشتر از باقی متن توجه کرده باشین‌ -که البته کاملاً طبیعیه- اما چیزی که من رو شگفت‌زده کرد، بند پایانی داستان بود. از لحاظ فنی و منطقی، داستان با جمله‌ی «... اما اشک و اضطراب خواب را برای مدت طولانی از او گرفت.» تموم شده بود. این که چخوف به جریان داشتن زندگی در داستان‌هاش اعتقاد داشت بر کسی پوشیده نیست اما این که میاد در سطور آخر، ماجرای جدیدی رو طرح می‌کنه و مخاطب رو با تأمّل خودش و تاثّر داستان تنها می‌ذاره واقعا حیرت آوره. ضمناً فکر می‌کنم ترجمه‌ی بسیار خوبی از این داستان بود و حق مطلب رو ادا کرده بود.

 

¹ چون آموزه‌های چخوف بدیع نیستن؛ بلکه شکل بیان اون‌ها و تطبیق مفاهیم مطرح شده‌ی قبلی با جامعه‌ی معاصرش تحسین برانگیزه‌.

زهراک‍ـ...