معرفی کتاب آیا بچه های خزانه رستگار می شوند - مهدی اسدزاده
مجموعه داستان های کوتاه آیا بچه های خزانه رستگار می شوند برای اولین بار در سال ۱۳۹۳ توسط نشر پیدایش منتشر شد. نویسنده کتاب مهدی اسدزاده در این کتاب داستان‌های طلوع کن لعنتی بجنب، آیا بچه های خزانه رستگار می شوند، غغیژژژژززززخختت، یعنی همه زنها یه دکمه تو مخشون دارن که، شب باشکوه شاپور درفشی، آرزو به میزان لازم، جزر و مرگ، حکایت سوختن سرو به فارمد را در کنار یکدیگر گذاشته است تا تبدیل به یک مجموعه خواندنی و بسیار روان و لذت بخش کند. در ادامه بخشی کوچک از داستانی از او را می خوانیم:
بعد چیزی که ناراحتم میکنه این نیست که چون هیچ چیزی درست نیست اون طوری که باید باشه. این که همه چیز همینطوری میمونه مزخرفه. اینکه کسی نیست که وضعش مزخرف باشه و قبول کنه که مزخرفه، مزخرفه. اون وقت موقعی که میگی نمیخوای تو اینطور زندگی‌ها بُر بخوری همه میان دورت داربست می‌زنند که به خیال خودشون نقاش زمین شی.

 

بهش میگم یه روز صبح برو میدون بهارستان بایسا همچین از در و دیوار آدم میرسه میریزه همشون یکی یه ساک و ظرف غذا گرفتن دستشون بدو بدو میرن سر کار. خیلی هاشون حتی میان نیم ساعت میشینن تو میدون که کارگاشون یا مغازه شون باز کنه .یکی به بغل دستیش نگاه نمیکنه. حتی تنه هم که به هم میزنن یه معذرت خواهی نمی‌کنند انگار همشون رو کوک کردن که سر یک ساعتی بلند شن آویزون شن به میله اتوبوس. یارو داره تو این برنامه تکراری هر روز صبحش ناپدید میشه اونوقت من بگم این زندگی کردن نیست علی میگه آنارشیستی چه میدونم پسیکوز چی چی داری. گوش میدی چی میگم؟ گوشی را با شانه اش نگه داشته و تمام تمرکزش روی سیخ باریکی است که بین گچ و پوست پایش بالا و پایین می‌رود. روبرویش در تلویزیون صحنه آهسته گل برای بار چهارم پخش میشود