کتاب نامههای ون گوگ -ترجمه رضا فروزی
گنجینه ادبی نقاشان هنر چندان بزرگ نیست، معمولا با کلمات سر و کار ندارد و به ندرت قلم به دست می گیرد، اگر هم چیزی بنویسند جسته و گریخته و بسیار معمولی است.
اگر نامهها و یادداشتهای همه نقاشان را جمع و منتشر کنند واقعاً مجموعه جالبی نخواهد بود اما مورد استثنایی نیز وجود دارد، زیرا نامه ها و نوشته های بسیار جالبی از چند نقاش و نابغه هنر در جهان به یادگار مانده که نامههای ون گوگ در بین آنها عالیترین مقام را دارا است.
این نامها آهنگ و ارتعاشی مخصوص دارند که آنها را را با هیچ آهنی نمیتوان مقایسه نمود.
البته اسناد عالی تر و عمیق تری مانند مجموعه مشاهدات و ابداعات لئوناردو داوینچی و منظومه میکل آنژ نیز وجود دارد که بسیار گرانبها هستند؛ بحثها و بررسیهای رینولدز بی اندازه جالب و خواندنی است، یادداشتهای روزانه واژن دلاکروا بهمراتب زنده تر و مهیج تر از نامههای ون گوگ است ،نوشته های پل گوگن که ابتدا دوست و بعدها دشمن ونگوگ بوده بسیار ادبی و هنری است؛ اما از تمام این آثار و ذخایر ادبی نقاشان هیچ مدرک و سندی را انسانی تر و تاثر آورتر از نامه های ونگوگ نمیتوان یافت. این نامه ها فراموش نشدنی است این نوای درد و رنج نقاش بزرگی است که شنونده را میلرزاند.
کتاب نامه های ونگوگ
در تاریخ هنر این اولین بار است که روح انسانی در کالبد شخصی نقاش که قلم مو تنها وسیله بیان اوست بدین شدت در قالب الفاظ به هیجان آمده است، از این حیث ونگوگ را میتوان با کسی مقایسه کرد و در یک ردیف قرار داد.
شاید فقط رامبراند قادر بود در صورتی که قلم به دست میگرفت شرح درد و رنج و ناکامی های خود را چون ونگوگ روی صفحه کاغذ بیاورد.
ونسان خود را نقاش روستایی می دانست و اصرار داشت وی را به همین نام بخوانند: «اینکه میگویم نقاش روستایی هستم البته راست گفته ام در آینده نیز این نکته برایت بیشتر روشن خواهد شد، در دهات خود را میان خانواده و زادگاه اصلی خویش احساس می کنم بیهوده نبود شب های دراز کنار سفره پارچه بافان و روستاییان مینشستم و به افکار و اندیشهها فرو می رفتم.»
ونگوگ از نفاق بین نقاشان ناراحت بود و آنان را به دوستی و همکاری دعوت میکرد، اما مزه همکاری وی و دوستی با گوگن را در سال ۱۸۸۸ در آرل چشید.
پل گوگن استاد مسلم و چیره دست اما خودخواه و خودپسند به دوستی و فروتنی ونگوگ چنان پاسخ داد که ون گوگ از خود بی خود شد و با کاردک نقاشی به گوگن که زمانی او را پیر دیر می خواند حمله کرد. افکار و تصورات ونگوگ درباره دوستی و همکاری به این طریق از هم گسیخت.
ونگوگ این همه مصائب و بلایا را با سربلندی پشت سر گذاشت و چشم از جهان پوشید، اما کار و هنرش مشعل راهنما و الهام بخش نسل جوان گردید.
پس از وی موزههای بزرگ جهان برای گردآوری آثارش به مسابقه پرداختند، منتقدین او را بزرگترین هنرمند نیمه دوم قرن نوزدهم خواندند. ونگوگ دوباره زنده شد و اکنون یکی از سه ستاره فروزانی است که در آسمان هنر مدرن اروپا می درخشند: سزان، گوگن و ونگوگ.
نوشتهی: مینا مظفری خسروی