تلونه نوشته محمد رئوف مرادی
توضیحات
هر کاری دلمان خواسته بود، انجام دادیم و هرجا هوس ميكرديم، ميرفتيم. تهديد يادمان رفت. بلد نبوديم آزاد نباشيم. بلد نبوديم به صرف آنها كه ميگفتند نبايد گياهان سبز و گلهاي سرخ و نفس درختان تازه به برگ نشسته را بنويسيم، گوش دهيم. نميشد شلوغ نكنيم، داد نكشيم، فرياد نزنيم. زياد هم بچه نبوديم، اما دلمان دست نخورده بود. دلمان نتپيده بود. فقط بلد بوديم گاهي خجالت بكشيم و سرخ شويم...» بر گرفته از متن كتاب.
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.