در کتاب زیز درخت آلبالو دو انسان، دو قلب چطور با هم جمع ميشوند و در دنيايي از صفا و صميميت با همه پيمان ميبندند و بياعتنا به معيارهاي پوچ مادي، يكديگر را دوست ميدارند و در اين پيمان و دوست داشتن، همه مشكلات را تحمل ميكنند. از سرزنشها نميهراسند و مفهوم واقعي انسانيت را در اين عهد و پيمان نشان ميدهند. بر سر اين عهد، مشكلات فراواني فراروي آنان قرار ميگيرد، درد هجران همه وجودشان را ميسوزاند. اما بر ايمان خوش، پايبند ميمانند، تا سرانجام دوباره نوبت وصال فرا ميرسد. در اين كتاب، شرح دلكشي از اين وصل و هجران و مشكلات و رنجهاي آن را در قالب يك داستان بلند و جذاب خواهيد خواند... در اين رمان احمد اکبری قصه مفقودالاثر شدن نادر و انتظار همسرش را باز میگوید دو انسان، دو قلب چگونه با هم جمع ميشوند و در دنيايي از صفا و صميميت با همه پيمان ميبندند و بياعتنا به معيارهاي پوچ مادي، يكديگر را دوست ميدارند و در اين پيمان و دوست داشتن، همه مشكلات را تحمل ميكنند. از سرزنشها نميهراسند و مفهوم واقعي انسانيت را در اين عهد و پيمان نشان ميدهند. بر سر اين عهد، مشكلات فراواني فراروي آنان قرار ميگيرد، درد هجران همه وجودشان را ميسوزاند. اما بر ايمان خوش، پايبند ميمانند، تا سرانجام دوباره نوبت وصال فرا ميرسد. در اين كتاب، شرح دلكشي از اين وصل و هجران و مشكلات و رنجهاي آن را در قالب يك داستان بلند و جذاب خواهيد خواند... در اين رمان احمد اکبری قصه مفقودالاثر شدن نادر و انتظار همسرش را باز میگوید