هیچ شکی وجود ندارد كه اركان اقتصادي ـ اجتماعي ايران امروزي با ارز حاصل از درآمد نفت بنا شده است همچنين سياست و موقع نظامي ايران از اولين دهه قرن بيستم به نوعي با نفت گره خورده است انكارناكردني است كه فنآوري و تلاشهاي پيگيرانه بيگانگان در كشف، استخراج و انتقال نفت بسي نقشآفرين بوده است، اما هم شركتهاي سرمايهگذار و كشورهاي ذي سهم از اين راه منافع كلاني به دست آوردند و هم كاركنان خارجي شاغل در صنايع نفت ايران از رفاه و امكانات فراواني برخوردار بودند. درحالي كه سهم كشور ايران در مقايسه با شركتها و كشورهاي سرمايهگذار چنان ناچيز و شرايط كارگران حفاري چنان فلاكتبار بود كه توصيف كامل آن اغراقآميز مينمايد. شركت نفت از ارتقاي فرهنگي كارگران دم ميزند و گاه امكانات آن را نيز فراهم ميآورد، اما آنگاه كه ارتقاي فرهنگي كارگران در قالب عدالتخواهي و حقطلبي تجلي مييافت به بيرحمانهترين شكل سركوب ميشد. تيرهروزي كارگران نفت را كه زاده «كار و رنج» مداوم و واكنش قهرآميز دولت درقبال عصيانهاي احتمالي و گاه تاريخساز آنان بود، سنتها و قيدها و بندهاي پنهان و آشكار حاكم بر جامعه تشديد ميكرد. حتي ميتوان گفت كه گاه تنگناهاي محدودكننده اخلاقي و اجتماعي از ديگر نيروهاي فشار، شكنندهتر عمل ميكرد، رمان علياحضرت فرنگيس بر اين واقعيت دردناك تأكيد ويژه دارد.