در کتاب یادداشتهایی برای دورا كافكا را همواره از چشماندازي تيره و تلخ نگريستهام، گويي او تنها و تنها ميتواند در نقش پيامبر رنج و نااميدي ظاهر شود. اكنون حميد صدر در اين كتاب وجهي ديگر از سيماي كافكا را پيش رويمان قرار ميدهد: كافكايي كه در فرجامين روزهاي زندگياش، چشم به راه بهار و سلامتي است، كافكايي كه با وجود همه بيماري و رنجهايش عشق ميورزد، زيباييها را دوست ميدارد و ميل به زندگي دارد. اين كتاب كه براساس واپسين يادداشتهاي كافكا سامان يافته است، كافكاي واقعي را نشانمان ميدهد، كافكايي از گوشت و پوست و استخوان با همه بيمها و اميدهايش با همه دلباختگيها و ناكاميهايش، بدانگونه كه دوستداران كافكا را تحت تأثير قرار ميدهد و آناني را كه او و آثارش را نميشناسند، علاقهمند ميسازد. شما در اين اثر با تلفيقي از واقعيت و ادبيات روبهرو هستيد