کتاب درباره نفس شکی نيست كه اگر به تعريفي كه اكثر حكماء از نفس كردهاند و در صفحات گذشته بآن اشاره شد قناعت كنيم نميتوانيم براي نفس بشر مراحل و مدارج مختلف و جلوههاي متغير و متكامل قائل شويم زيرا قبول اين اصل با مجرد بودن نفس منافات دارد و چون در بعضي موارد تبعيت از وسوسه عقل شكاك بر پيروي از آراء حكماء غلبه ميكند ناچار بدون توجه به آراء فلاسفه در اين مورد ببحث درباره پيدايش عقل و نفس ادامه ميدهيم زيرا در رهگذر پيشرفت تكامل قواي نفساني است كه شعر بعنوان يك ضرورت در حيات عقلي بشر تجلي كرده و چون كليه مواليد نفس غير مجرد و متكامل ميباشند طبيعة موجودي مدرج و متكامل نميتواند از امري مجرد و مطلق زائيده شود. جاي ترديد نيست كه بشر با تمام نيروهاي جسماني و نفساني خود مولود طبيعت است و در چنين موجودي هيچ چيز نميتواند مطلق و مجرد باشد.تجربه روزانه بما ميآموزد كه رشد جسم مقدم بر رشد عقل و نفس است.كودك پس از آنكه از لحاظ جسمي كامل ميشود از لحاظ عقلي شروع برشد ميكند بيست سالگي كه مرحله كمال جسم است مرحله شروع و آغاز رشد عقلي و پختگي فكري است. انسان اوليه بلحاظ جسمي موجود كاملي است كه مولود اصول انتخاب طبيعي و بقاي اصلح و مقررات مربوط بوراثت است ولي چنين انساني هنوز بلحاظ نفساني و عقلي كامل نيست و چون تا مرحله مذكور احتياج بكمال عقلي براي زندگي احساس نميشد طبعا بيش از آنچه كه بتوانائي عقلي براي ادامه حيات احتياج داشته باشد