کتاب دین اندیشان متجدد : روشنفکری دینی از شریعتی تا ملکیان اثر محمدمنصور هاشمی
کتاب «دیناندیشان متجدد: روشنفکری دینی از شریعتی تا ملکیان» نوشتهی محمدمنصور هاشمی، اثری عمیق، تحلیلی و چندلایه است که در بستری فلسفی و تاریخی به بررسی فراز و فرود جریان روشنفکری دینی در ایران معاصر میپردازد. نویسنده با نگاهی ژرف و سنجیده، به سراغ چهار متفکر تأثیرگذار یعنی علی شریعتی، عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان رفته و اندیشههای آنان را بهمثابه مرحلههایی از یک پروژه کلان فکری تحلیل کرده است. این پروژه، تلاشی است برای آشتیدادن سنت دینی با اقتضائات دنیای مدرن، اما در این مسیر، گرفتار بحرانهایی میشود که هاشمی بهدقت آنها را شناسایی و بررسی میکند.
در فصل نخست، علی شریعتی بهعنوان آغازگر این جریان معرفی میشود؛ شخصیتی کاریزماتیک که با آمیزهای از ادبیات مذهبی، فلسفهی غربی، و دغدغههای عدالتطلبانه، نوعی از ایدئولوژی دینی انقلابی را بنا مینهد. هاشمی نشان میدهد که چگونه شریعتی تلاش دارد با بازخوانی اسلام در قالب یک دستگاه تفسیری پویا، هم به وجدان مدرن پاسخ دهد و هم وفادار به سنت بماند؛ اما در این راه، به ناگزیر درگیر تضادهای مفهومی و ساختاری میشود که زمینهساز بحرانهای بعدی روشنفکری دینی میشود.
در فصل دوم، عبدالکریم سروش بهعنوان نقطهعطفی در مسیر گذار از دین ایدئولوژیک به دین معرفتمحور تحلیل میشود. سروش با بهرهگیری از معرفتشناسی جدید، بهویژه فلسفه علم کارل پوپر، تئوری «تکثر قرائتها» و «ذاتی و عرضی در دین» را مطرح میکند که موجی از بحثهای دینی و روشنفکری در جامعه پدید میآورد. هاشمی با رویکردی تحلیلی، نشان میدهد که چگونه سروش میکوشد اسلام را با مدرنیته آشتی دهد، اما به تدریج از نگاه کلامی فاصله گرفته و به موضعی فلسفیتر میرسد که در آن، دین بیش از آنکه منبعی برای شریعت و سیاست باشد، بستری برای تجربهی شخصی معنوی تلقی میشود.
فصل سوم به محمد مجتهد شبستری اختصاص دارد، که پروژهای متمایز اما همراستا با سروش دارد. شبستری بر تفسیر هرمنوتیکی از دین تأکید میکند و با تکیه بر نظریه زبانشناسی و فلسفه تأویل، به نقد نگاه سنتی و جزمی به متون مقدس میپردازد. او معتقد است که وحی نه مجموعهای از گزارههای فراتاریخی، بلکه تجربهای انسانی در بستر تاریخ است. هاشمی در این بخش، بهتفصیل به بیان تفاوتها و شباهتهای شبستری با دیگر روشنفکران دینی میپردازد و این نکته را برجسته میسازد که او پروژهای «تأویلی» را در برابر پروژههای «معرفتی» و «ایدئولوژیک» مطرح میسازد.
چهارمین فصل به مصطفی ملکیان اختصاص یافته است؛ متفکری که با طرح پروژه «عقلانیت و معنویت»، گامی فراتر از دین نهادینه برمیدارد و از «روشنفکری دینی» به «معنویت عقلانی» میرسد. ملکیان بر این باور است که انسان معاصر به جای تعهد به نظامهای دینی تاریخی، نیازمند یک نوع سلوک درونی و آرامش روانی بر پایه عقل نقاد است. هاشمی ملکیان را نقطه پایان این مسیر میداند؛ پایان راهی که با آرمان پیوند دین و تجدد آغاز شد اما بهتدریج بهسوی نوعی معنویت سکولار میل پیدا کرد.
در مجموع، نویسنده با نگاهی فلسفی، تاریخی و انتقادی، نشان میدهد که پروژه روشنفکری دینی از آغاز تا کنون گرفتار نوعی تکرار و تناقض بوده است. هر متفکری که میآید، بخشی از بحرانهای پیشینیان خود را حل میکند اما همزمان بحرانهای تازهای را میسازد. به تعبیر هاشمی، این جریان همواره در حال پاسخدادن به پرسشهایی بوده که خودش خلق کرده است. در پایان، این پروژه به جایی میرسد که دیگر از روشنفکری دینی تنها پوستهای باقی مانده و معنای آن تهی گشته است.
کتاب «دیناندیشان متجدد» نه فقط روایتی تحلیلی از تاریخ فکری ایران معاصر است، بلکه بازتابدهنده نوعی بحران عمیقتر در سطح جهانی نیز هست: بحران معنا در جهانی که سنتهای کهن فروریخته و مدرنیته نیز پاسخگوی نیازهای معنوی بشر نیست. محمدمنصور هاشمی با زبانی دقیق، علمی و درعینحال انتقادی، موفق میشود این وضعیت را با ژرفنگری و تعهدی روشنفکرانه به خواننده منتقل کند؛ کتابی که هم برای پژوهشگران فلسفه دین و روشنفکری دینی، و هم برای علاقهمندان به تفکر معاصر ایران، اثری مرجع و تأملبرانگیز محسوب میشود.