آبی ترین دریا نوشته مریم ضمانتی یار
توضیحات
در کتاب آبی ترین دریا سيد مرتضي در حياط كوچك خانه نشسته بوده است و به درخت نخل باغچه تكيه كرده بود. ديگر ناي ايستادن نداشت. تمام شب بيدار مانده و قدم زده و دعا كرده بود. همسرش لحظات سخت و طولانياي را ميگذراند و قابله نميتوانست به او كمك كند. هر از چندي قابله پريشان احوال از اتاق بيرون ميآمد و ميگفت: سيد! خدا را به جدت قسم بده! مادر و بچه هر دو در خطرند؛ سيد سر به آسمان بلند ميكرد و ميگفت: مگر كاري غير از دعا از دستم ساخته است...
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.